دشمنانی عاشق

دشمنانی عاشق
پارت سوم
از زبان نویسنده
ساعت ۱ظهر است
سونیک داشت تو شهر با سرعت باد داشت میدوید و شهر رو چرخ میزد که یهو خورد زمین با کله و دید شدو جلوی اون پا گذاشته بود تا بیوفته🌚
سونیک: احمق این برای چی بود!؟🤬
شدو: حقته🤪
سونیک: برام زبون در نیار!
شدو: اینم حقته🙃
سونیک برخاست و با سیلی به صورت شدو مهکم زد و کاری کرد شدو بیوفته
سونیک دستانش را روی پهلو هاش میزاره و میخنده
سونیک؛ اینم حقته😛
شدو: 🤬🤬🤬🤬🤬مممممممممم میکشمتتتت سونبککککککک
سونیک با سرعت باد ازش دور میشه
سونیک: بعدا میبینمت!
شدو: وایسا ببینم بزار با سوسک کش بکشمت سوسکی!
سونیک؛ خودت سوسکی!
بعد سونیک رفت سمت خونه
ادامه دارد....
نویسنده؛ ببخشید که کوتاه شد نظرتون چیه؟
دیدگاه ها (۱۲)

عکس رمان عشقی ز زیبا و درخشان عوض شد گم نکنی🥰راستی کی طرف دا...

عشقی ز زیبا و درخشانپارت ۶از زبان نویسندهسونیک تیلز را در بغ...

دشمنانی عاشقپارت دوماز زبان سونیکمن رفتم سمت خونه که یهو امی...

دشمنانی عاشقپارت اولاز زبان شدومن داشتم یه گوشه تنها میشستم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط