داستانپسرک و دخترک مشغول بازی بودند

#داستان:پسرک و دخترک مشغول بازی بودند...

پسرک یک سری کامل تیله داشت و دخترک چندتایی شیرینی با خودش داشت.

پسر به دختر گفت : من همه تیله هامو بهت میدم؛ در عوض تو همه شیرینیهات رو به من بده !

دختر کوچولو قبول کرد اما پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو #یواشکی واسه خودش برداشت و بقیه رو به دختر کوچولو داد...!

اما دختر کوچولو در کمال #صداقت و طبق قولی که داده بود تمام شیرینیهایش را به پسرک داد...

آن شب دختر کوچولو با #آرامش تمام خوابید و راحت خوابش برد ولی پسر کوچولو نمی توانست بخوابد ، چون به این فکر می کرد که همانطور که خودش بهترین تیله اش را یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل او مقداری از شیرینیهایش را قایم کرده و همه شیرینی هایش را به او نداده ...!!!

#نتیجه داستان :

#عذاب #وجدان همیشه متعلق به کسی است که #صادق نیست اما آرامش سهم کسی است که صادق است...

#لذت دنیا متعلق به کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند بلکه آرامش دنیا سهم کسی است که با #وجدان صادق زندگی میکند.


#صداقت
#صادق
#آرامش
#دروغ
#وجدان
#عذاب_وجدان
#لذت
#دنیا
#زندگی
#خوشبختی
#همنشین
دیدگاه ها (۱)

یه وقت نکنه ما هم #دشمن#خدا باشیم!!!#صداقت#راستگویی#گناه#دشم...

هشدار: #دروغ#روسیاهی می آورد!#صداقت#دروغ#گناه#راستگویی#عاقبت...

#داستان: چه کسی #زیباترین #گل را #پرورش داد؟در روزگاران گذشت...

#آرامش#خاطر با#صداقت...#صداقت#راستگویی#دروغ#فراموشی#آرامش_خا...

the girl of sun 🌞 with boy of moon 🌝 روزی روزگاری فقط یک ستا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط