پارت۸
پارت۸
ویو کوک
یورا داشت به تهیونگ خیانت میکرد نه امکان نداره
من دارم خواب میبینم
یورا با دیدن تهیونگ و کوک از پسره جدا شد
یورا: ته برات توضیح میدم
ته: تو داری چیکار میکنی یورا
یورا: ته برات توضیح میدم اینجوری فک میکنی نیس
ته: تو و اون عوضی گمشین از خونه من بیرون(عربده)
یورا: ته
ته: گمشو بیرون خودم به خانوادت میگم که باهات کات کردم
یورا اون یارو رفتن بیرون
کوک: آقای کیم خوبی؟؟
ته: بلدی غذا بپزی
کوک: آره چطور مگه؟؟
ته: برام غذا درست کن
کوک: باش
ویو کوک
الان این باید افسرده باشه چرا غذا میخواد
ته: عشق که میگن همینقدر کثیفه
کوک: نه تو باید ادمشو پیدا کنی
ته: آدمش به نظرت کیه
کوک: کسیه که تو دوسش نداری
ته: چی
کوک: هیچی بابا بیا اینم غذا
ته: مرسی از دستپخت مامانمم خوشمزتره
کوک: اینجوری نگو دیگه(خجالتی)
ته: خندید
کوک: تهیونگ یه سوال؟
ته: جانم
کوک: چجوری هنوز شادی وقتی بهت خیانت کرده
ته: چون من یکی دیگه رو دوس دارم
کوک: کی
ته: دیگه نمیشه گفت(خنده شیطانی)
ویو کوک
یورا داشت به تهیونگ خیانت میکرد نه امکان نداره
من دارم خواب میبینم
یورا با دیدن تهیونگ و کوک از پسره جدا شد
یورا: ته برات توضیح میدم
ته: تو داری چیکار میکنی یورا
یورا: ته برات توضیح میدم اینجوری فک میکنی نیس
ته: تو و اون عوضی گمشین از خونه من بیرون(عربده)
یورا: ته
ته: گمشو بیرون خودم به خانوادت میگم که باهات کات کردم
یورا اون یارو رفتن بیرون
کوک: آقای کیم خوبی؟؟
ته: بلدی غذا بپزی
کوک: آره چطور مگه؟؟
ته: برام غذا درست کن
کوک: باش
ویو کوک
الان این باید افسرده باشه چرا غذا میخواد
ته: عشق که میگن همینقدر کثیفه
کوک: نه تو باید ادمشو پیدا کنی
ته: آدمش به نظرت کیه
کوک: کسیه که تو دوسش نداری
ته: چی
کوک: هیچی بابا بیا اینم غذا
ته: مرسی از دستپخت مامانمم خوشمزتره
کوک: اینجوری نگو دیگه(خجالتی)
ته: خندید
کوک: تهیونگ یه سوال؟
ته: جانم
کوک: چجوری هنوز شادی وقتی بهت خیانت کرده
ته: چون من یکی دیگه رو دوس دارم
کوک: کی
ته: دیگه نمیشه گفت(خنده شیطانی)
۵۲۲
۰۱ دی ۱۴۰۳