چرا رفت؟!!!
چرا رفت؟!!!
#ماندنی نبود
آدمی که ماندنی باشد میماند دیگر ..
میماند و تمام قربان صدقه هایت را میشنود..
میماند و میبیند که چطور میتواند #همه_کس یک نفر باشد..
اصلا میدانی؟!
ماندنی بودن یک آدم چقدر میتواند لعنتی باشد؟!
اینکه روی دوزانویت خم شوی تا قامتش خم نشود..
عطر موهایش را نفس بکشییی تا اعماق وجودت و دلت را بگذاری لابلای انگشتانت و زیرورویشان کنی و ببافی
و ببافی وببافی..
میدانی؟ ادم ماندن که داشته باشی
اسمش میشود خلاصه ی تمام زندگیت..
آنجا..
خب آدم ماندن نبود دیگر
وگرنه که برای تمام وقت هایی که سرم داد میکشید و میگفت :اصلا یعنی چه که نمیگذاری خسته شوم ؟!و
من با نگاهی به دستهای کوچکش
به طرز راه رفتنش دلم را فرش نمیکردم برایش ..
برای تک تک بی منطقی هایش..
زنگ صدایش هنگام بهانه هایش ..
نمیمردم..
بگذریم..
میپرسید چرا رفت؟!
آدم ماندن نبود
و قسم به منی که خودم را در وجودش جا گذاشتم..
به احساسی که با رفتنش نابود شد ..
به لرزش دستهایی که بعد از او خالی ماندند..
به سیل اشکهایم و این قلم..
به بوسه هایی که روی بند بند انگشتانش کاشتم..
به سیاهیی شب و روزهایمم..
که من فقط عاشقش بودم و
هستم..
خواهم بود..
چرا که من هنوز یادم نیست قبل از اوچگونه زندگی میکردم..
و تو هیچ نمیدانی که آدم ماندن بودن چقدر میتواند لعنتی باشد...
#ماندنی نبود
آدمی که ماندنی باشد میماند دیگر ..
میماند و تمام قربان صدقه هایت را میشنود..
میماند و میبیند که چطور میتواند #همه_کس یک نفر باشد..
اصلا میدانی؟!
ماندنی بودن یک آدم چقدر میتواند لعنتی باشد؟!
اینکه روی دوزانویت خم شوی تا قامتش خم نشود..
عطر موهایش را نفس بکشییی تا اعماق وجودت و دلت را بگذاری لابلای انگشتانت و زیرورویشان کنی و ببافی
و ببافی وببافی..
میدانی؟ ادم ماندن که داشته باشی
اسمش میشود خلاصه ی تمام زندگیت..
آنجا..
خب آدم ماندن نبود دیگر
وگرنه که برای تمام وقت هایی که سرم داد میکشید و میگفت :اصلا یعنی چه که نمیگذاری خسته شوم ؟!و
من با نگاهی به دستهای کوچکش
به طرز راه رفتنش دلم را فرش نمیکردم برایش ..
برای تک تک بی منطقی هایش..
زنگ صدایش هنگام بهانه هایش ..
نمیمردم..
بگذریم..
میپرسید چرا رفت؟!
آدم ماندن نبود
و قسم به منی که خودم را در وجودش جا گذاشتم..
به احساسی که با رفتنش نابود شد ..
به لرزش دستهایی که بعد از او خالی ماندند..
به سیل اشکهایم و این قلم..
به بوسه هایی که روی بند بند انگشتانش کاشتم..
به سیاهیی شب و روزهایمم..
که من فقط عاشقش بودم و
هستم..
خواهم بود..
چرا که من هنوز یادم نیست قبل از اوچگونه زندگی میکردم..
و تو هیچ نمیدانی که آدم ماندن بودن چقدر میتواند لعنتی باشد...
۲.۱k
۱۶ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.