اسمات:good omens
های گایز خب اول اینکه اگه پایین ده سال (در واقع ۱۱ سال ولی این پارت زیاد مشکلی نداره) دارید نخونید
اگه مشکلی با این پست دارید لطفا گزارش نکنید و فقط به خودم پیام بدید و بگید مشکلتون چیه.
ساعت هشدار،کرولی رو بعد از تقریبا ده ساعت خواب بیدار کرد هرچند که اون نیازی به خواب نداره ولی خب خواب براش آرامش بخشه
آروم چمشای ماریش رو باز کرد....ولی دوباره سریع بست
-آه خورشید لعنتی
با چشمای بسته از جاش بلند شد و پرده هارو کشید و مانع ورود تابش آفتاب به اتاق شد....رفت سمت سرویس تا یه آبی به دست و صورتش بزنه
که یهو صدای باز شدن قفل در رو شنید
-در باز شد؟
کرولی آروم سرش رو از سرویس آورد بیرون
+کرولی؟
صدای آزیرافیل توی خونه پیچید
+باید یه چیزی نشونت بدم(با شوق و ذوق)
-اوه فرشته ... اینجا چیکار میکنی؟
دستاش رو با حوله خشک کرد و بعد خیلی ریلکس درحالی که فقط یه لباس زیر سیاه پاش بود اومد بیرون و جلوی آزیرافیل ایستاد
آزی بیچاره از شدت شوکه شدن چشماش گرد شده بود( بگردم😔)
و ناخواسته چشمش افتاد به بدن کرولی....بهش خیره شد
-عام ... فرشته...حالت خوبه؟
+چی؟...آره خوبم
کرولی خم شد سمت آزی و به یه ابروش قوز کوچیکی داد
-مطمئنی؟
آزیرافیل چیزی نگفت و به چشمای ماری کرولی خیره شد
- پس خوبی.....خب حالا اینجا چیکار میکنی؟
+چی؟ آها ....عام ..خب
در همین حین که آزیرافیل به لکنت افتاده بود و سعی می کرد بحث رو جمع کنه دوباره به بدن کرولی خیره شد و نگاهش آروم پایین تر اومد....اوه متأسفانه کرولی لباس زیر تنگی پوشیده بود...
کرولی نگاه آزیرافیل رو دنبال کرد
و با اخم گفت:
-به چی نگاه می کنی؟
آزیرافیل از خجالت مثل گوجه سرخ شده بود
+شاید بهتر باشه بعدا بیام....
کرولی بلاخره متوجه وضعیت شد و لبخند شیطانی زد و آروم دستش رو برد سمت فاق شلوار فرشته و دکمه شلوارش رو باز کرد
آزیرافیل سریع واکنش نشون داد و دست کرولی رو گرفت
+هی کرولی... چیکار می کنی؟
-همون کاری که خیلی وقته باید انجام می دادیم
آزی چند قدم از کرولی دور شد وکرولی به سمت فرشته قدم برداشت و با هر قدم،آزیرافیل یه قدم می رفت عقب تا اینکه از پشت با دیوار یخ برخورد کرد
کرولی خودش رو چسبوند به آزیرافیل و دستاش رو دو طرف فرشته گذاشت و به سمت گوشش خم شد
-خب......حالا حق انتخاب داری دوست داری بی مقدمه شروع کنیم یا به معا.شقه بیشتری نیاز داری؟
+کرولی الان اصلا وقت خوبی نیست برای این کار
- متأسفانه همچین گزینه ای نداریم فرشته
و با صدای خش دارش ادامه داد
-اگه انتخاب نکنی خودم انجامش میدم
کرولی کمی به آزی خیره شد و با هیچ واکنشی مواجه نداشت پس فرشته اش رو به بوسه ای غلیظ کشوند و از طرف دیگه با ظرافت و آرامش دکمه های جلیقه فرشته اش رو باز کرد و پاپیونش رو با حرکتی سریع درآورد....و بعد شروع به مکیدن پوست نرم و سفیدش کرد ولی بعد نیم دقیقه دیگه ادامه نداد
-اوه ..هع نه ...قرار نیست اینطوری پیش بره
کرولی زبون دو شاخه اش رو روی لب های فرشته اش کشید
دقیقا همون کاری که آزیرافیل تاکید کرده بود که انجام نده
+اوه خدای من...تو زیادی داری پیش میره پسر کوچولو
-اوه .... نکنه می خوای تنبیه ام کنی؟
+در هر حال قرار نیست این کارت رو بی جواب بزارم...
آزیرافیل با یه معجزه اون هارو روی تخت کرولی برد و البته ناگفته نمونه که کرولی این دفعه برهنه بود..( فرشته ی منحرف )
آزیرافیل از روی کرولی بلند شد و دکمه شلوار رو باز کرد و دوباره خم شد روی کرولی
و اون رو کیس غلیظی کشوند کرولی هم دستاش رو توی فر های سفید آزیرافیل فرو کرد
کرولی،پوزخند فرشته اش رو روی لب هاش حس می کرد
پوزخندی که فقط در صورتی زده میشه که آزیرافیل نقشه های خوبی برای کرولی داره....
گایز امیدوارم لذت برده باشید 😁
#Good_omen
#Crowley
#Aziraphale #کرولی #آزیرافیل #گوداومنز
#فال_نیک
#دیوید_تننت #مایکل_شین #david_tennant
#Michael_Sheen #فن_فیک #فن_فیک_گوداومنز
#اسمات
اگه مشکلی با این پست دارید لطفا گزارش نکنید و فقط به خودم پیام بدید و بگید مشکلتون چیه.
ساعت هشدار،کرولی رو بعد از تقریبا ده ساعت خواب بیدار کرد هرچند که اون نیازی به خواب نداره ولی خب خواب براش آرامش بخشه
آروم چمشای ماریش رو باز کرد....ولی دوباره سریع بست
-آه خورشید لعنتی
با چشمای بسته از جاش بلند شد و پرده هارو کشید و مانع ورود تابش آفتاب به اتاق شد....رفت سمت سرویس تا یه آبی به دست و صورتش بزنه
که یهو صدای باز شدن قفل در رو شنید
-در باز شد؟
کرولی آروم سرش رو از سرویس آورد بیرون
+کرولی؟
صدای آزیرافیل توی خونه پیچید
+باید یه چیزی نشونت بدم(با شوق و ذوق)
-اوه فرشته ... اینجا چیکار میکنی؟
دستاش رو با حوله خشک کرد و بعد خیلی ریلکس درحالی که فقط یه لباس زیر سیاه پاش بود اومد بیرون و جلوی آزیرافیل ایستاد
آزی بیچاره از شدت شوکه شدن چشماش گرد شده بود( بگردم😔)
و ناخواسته چشمش افتاد به بدن کرولی....بهش خیره شد
-عام ... فرشته...حالت خوبه؟
+چی؟...آره خوبم
کرولی خم شد سمت آزی و به یه ابروش قوز کوچیکی داد
-مطمئنی؟
آزیرافیل چیزی نگفت و به چشمای ماری کرولی خیره شد
- پس خوبی.....خب حالا اینجا چیکار میکنی؟
+چی؟ آها ....عام ..خب
در همین حین که آزیرافیل به لکنت افتاده بود و سعی می کرد بحث رو جمع کنه دوباره به بدن کرولی خیره شد و نگاهش آروم پایین تر اومد....اوه متأسفانه کرولی لباس زیر تنگی پوشیده بود...
کرولی نگاه آزیرافیل رو دنبال کرد
و با اخم گفت:
-به چی نگاه می کنی؟
آزیرافیل از خجالت مثل گوجه سرخ شده بود
+شاید بهتر باشه بعدا بیام....
کرولی بلاخره متوجه وضعیت شد و لبخند شیطانی زد و آروم دستش رو برد سمت فاق شلوار فرشته و دکمه شلوارش رو باز کرد
آزیرافیل سریع واکنش نشون داد و دست کرولی رو گرفت
+هی کرولی... چیکار می کنی؟
-همون کاری که خیلی وقته باید انجام می دادیم
آزی چند قدم از کرولی دور شد وکرولی به سمت فرشته قدم برداشت و با هر قدم،آزیرافیل یه قدم می رفت عقب تا اینکه از پشت با دیوار یخ برخورد کرد
کرولی خودش رو چسبوند به آزیرافیل و دستاش رو دو طرف فرشته گذاشت و به سمت گوشش خم شد
-خب......حالا حق انتخاب داری دوست داری بی مقدمه شروع کنیم یا به معا.شقه بیشتری نیاز داری؟
+کرولی الان اصلا وقت خوبی نیست برای این کار
- متأسفانه همچین گزینه ای نداریم فرشته
و با صدای خش دارش ادامه داد
-اگه انتخاب نکنی خودم انجامش میدم
کرولی کمی به آزی خیره شد و با هیچ واکنشی مواجه نداشت پس فرشته اش رو به بوسه ای غلیظ کشوند و از طرف دیگه با ظرافت و آرامش دکمه های جلیقه فرشته اش رو باز کرد و پاپیونش رو با حرکتی سریع درآورد....و بعد شروع به مکیدن پوست نرم و سفیدش کرد ولی بعد نیم دقیقه دیگه ادامه نداد
-اوه ..هع نه ...قرار نیست اینطوری پیش بره
کرولی زبون دو شاخه اش رو روی لب های فرشته اش کشید
دقیقا همون کاری که آزیرافیل تاکید کرده بود که انجام نده
+اوه خدای من...تو زیادی داری پیش میره پسر کوچولو
-اوه .... نکنه می خوای تنبیه ام کنی؟
+در هر حال قرار نیست این کارت رو بی جواب بزارم...
آزیرافیل با یه معجزه اون هارو روی تخت کرولی برد و البته ناگفته نمونه که کرولی این دفعه برهنه بود..( فرشته ی منحرف )
آزیرافیل از روی کرولی بلند شد و دکمه شلوار رو باز کرد و دوباره خم شد روی کرولی
و اون رو کیس غلیظی کشوند کرولی هم دستاش رو توی فر های سفید آزیرافیل فرو کرد
کرولی،پوزخند فرشته اش رو روی لب هاش حس می کرد
پوزخندی که فقط در صورتی زده میشه که آزیرافیل نقشه های خوبی برای کرولی داره....
گایز امیدوارم لذت برده باشید 😁
#Good_omen
#Crowley
#Aziraphale #کرولی #آزیرافیل #گوداومنز
#فال_نیک
#دیوید_تننت #مایکل_شین #david_tennant
#Michael_Sheen #فن_فیک #فن_فیک_گوداومنز
#اسمات
۴.۴k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.