سناریو فیلیکس
سناریو فیلیکس
P3
ولی فیلیکس نبود پیشم.
از اتاق اومدم بیرون و رفتم از یکی از پرستارا پرسیدم و پرستار گفت که فیلیکس تو اتاق عمله همونجا بدنم سر شد و بغضم ترکید شروع کردم گریه کردن
انقدر گریه کرده بودم صورتم قرمز شده بود تا اینکه در اتاق عمل باز شد.
ا/ت : دکتر حالش چطوره؟
دکتر : بله ولی کتفش شکسته و دستش شکسته و خونریزی داخلی داره .
و بعدش فلیکس رو بردن تو اتاقی که تخت من بود و فلیکس هم کنارم بود.
رفتم پیشش نشستم و دستشو گرفتم و شروع کردم گریه کردن.
ا/ت : فیلیکس پاشو قشنگم دلم براتتنگ شده پاشو بغلم کن مگه قرار نبود امروز خیلی بهمون خوش بگذره؟
P3
ولی فیلیکس نبود پیشم.
از اتاق اومدم بیرون و رفتم از یکی از پرستارا پرسیدم و پرستار گفت که فیلیکس تو اتاق عمله همونجا بدنم سر شد و بغضم ترکید شروع کردم گریه کردن
انقدر گریه کرده بودم صورتم قرمز شده بود تا اینکه در اتاق عمل باز شد.
ا/ت : دکتر حالش چطوره؟
دکتر : بله ولی کتفش شکسته و دستش شکسته و خونریزی داخلی داره .
و بعدش فلیکس رو بردن تو اتاقی که تخت من بود و فلیکس هم کنارم بود.
رفتم پیشش نشستم و دستشو گرفتم و شروع کردم گریه کردن.
ا/ت : فیلیکس پاشو قشنگم دلم براتتنگ شده پاشو بغلم کن مگه قرار نبود امروز خیلی بهمون خوش بگذره؟
- ۴.۱k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط