سناریو فیلیکس
سناریو فیلیکس
P2
تو راه بودیم و داشتیم میرفتیم که یه کامیون خیلی بزرگ سفید داشت میومد سمت ما فیلیکس هر کاری کرد تا بتونه ماشینو از بغلش رد کنه نشد دیدم فیلیکس استرس گرفته دستاش داشت میلرزید و یهو کامیون اومد خورد به ماشین ما و ماشین خورد شد وقتی چشامو باز کردم دیدم صورت فیلیکس پر خون کتفش رفته بود تو شیشه خودمو اصلاً نمیتونستم تکون بدم کل بدنم درد میکرد اون لحظه به این فکر میکردم چرا باید امروز این اتفاق بیفته؟!
و بعد از اون چشام بسته شد و دیگه هیچی رو متوجه نشدم. وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۴ و من توی بیمارستانم ولی فلیکس نبود پیشم.
P2
تو راه بودیم و داشتیم میرفتیم که یه کامیون خیلی بزرگ سفید داشت میومد سمت ما فیلیکس هر کاری کرد تا بتونه ماشینو از بغلش رد کنه نشد دیدم فیلیکس استرس گرفته دستاش داشت میلرزید و یهو کامیون اومد خورد به ماشین ما و ماشین خورد شد وقتی چشامو باز کردم دیدم صورت فیلیکس پر خون کتفش رفته بود تو شیشه خودمو اصلاً نمیتونستم تکون بدم کل بدنم درد میکرد اون لحظه به این فکر میکردم چرا باید امروز این اتفاق بیفته؟!
و بعد از اون چشام بسته شد و دیگه هیچی رو متوجه نشدم. وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۴ و من توی بیمارستانم ولی فلیکس نبود پیشم.
- ۲.۹k
- ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط