سناریو فیلیکس

سناریو فیلیکس
P2
تو راه بودیم و داشتیم می‌رفتیم که یه کامیون خیلی بزرگ سفید داشت میومد سمت ما فیلیکس هر کاری کرد تا بتونه ماشینو از بغلش رد کنه نشد دیدم فیلیکس استرس گرفته دستاش داشت می‌لرزید و یهو کامیون اومد خورد به ماشین ما و ماشین خورد شد وقتی چشامو باز کردم دیدم صورت فیلیکس پر خون کتفش رفته بود تو شیشه خودمو اصلاً نمی‌تونستم تکون بدم کل بدنم درد می‌کرد اون لحظه به این فکر می‌کردم چرا باید امروز این اتفاق بیفته؟!
و بعد از اون چشام بسته شد و دیگه هیچی رو متوجه نشدم. وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۴ و من توی بیمارستانم ولی فلیکس نبود پیشم.
دیدگاه ها (۰)

سناریو فیلیکسP3ولی فیلیکس نبود پیشم.از اتاق اومدم بیرون و رف...

ا/ت : مگه قرار نبود امروز خیلی بهمون خوش بگذره؟ ( با گریه)فی...

سناریو فیلیکسP1امروز پنجمین سالگرد ازدواج منو فیلیکس هست قرا...

بخاطر نقص قوانین پاک شده بود دوباره گذاشتم.

که دستی روی شونم حس کردم برگشتم _زود باش وسایلت رو جمع کن نم...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

ᴵ ʲᵘˢᵗ ʷᵃⁿᵗ ᵗᵒ ᵉˣᵖᵉʳⁱᵉⁿᶜᵉ ˡᵒᵛᵉ.ᴾᵃʳᵗ☆⑥چشمامو باز کردم دستام ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط