و من هرشب حضورت را در کلبه خیال خویش

و من هرشب حضورت را، در کلبـه خیال خویش
می‌آورم، وجودت را با تمام هستیِ
باقی‌مانده در نهان‌خانه قلبم، نهان می‌کنم و بعد
چشم‌هایم ‌را باز نمی‌کنم شاید بتوانم تصویرت
را بر «پلک‌های بسته‌ام حک کنم...»
دیدگاه ها (۱)

همیشه فکر می کردم بدترین چیز توی زندگیاینه که تنها باشی ولی ...

اشتباه نکن!دور و نزدیک بودنِ آدم هابه فاصله شان تا تو نیست ن...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

افسانهٔ غار ، مشهورتربن نوشتهٔ افلاطونمشهورترین قطعه در کل ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط