آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد

کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
دیدگاه ها (۰)

‍ 🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْ...

در قلب من خسته بجز تو احدی نیست هر کس که بیاید به قیاست عددی...

عجیب اما واقعی!!روستایی در قزوین که مردمش رومانیایی حرف می‌ز...

.🔸یک مشت کودن دور هم جمع شده اند، تمام داشته‌های مملکت را رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط