Pt1
Pt1:
از زبان ا/ت:
داشتم تو خیابون راه میرفتم..واقعا من همون دخترم که با کوچیکترین چیز ذوق میکرد....حالا شدم دختری ک تو خیابون سرگردونه..و هیچکسو نداره...بیخیال<توجه ا/ت یه بابا داشت که قمار میکرد..ا/ت و باباش دعواشون شد سر همین موضوع و ا/ت از خونه رفت بیرون>
همینطوری تو خیابون سر گردون بودم که یه ماشین جلوم ایستاد سعی کردم از جلوش رد شم اما نمیشد
یهو ازش ۴ تا آدم از اون هیکلیا با لباس کاملا مشکی پیاده شدن.
خشکم زد....داشتم عقب عقب میرفتم که یکی یه دستمال گذاشت رو دماغم..سعی کردم نفس نکشم....برای آخرین چیزی ک میتونستم بگم گفتم:شما کی هستید...تنها چیزی که تونستم بهمم این بود:بعداً میفهمی....و بعد بیهوش شدم...
_______________
ببخشید کم بود جاهای هیجانیشو میخواستم برای پارت بعد بزارم راستی دیشب گشادیم شد نتونستم پارت بعدو بزارم امروز مینویسم میزارم
از زبان ا/ت:
داشتم تو خیابون راه میرفتم..واقعا من همون دخترم که با کوچیکترین چیز ذوق میکرد....حالا شدم دختری ک تو خیابون سرگردونه..و هیچکسو نداره...بیخیال<توجه ا/ت یه بابا داشت که قمار میکرد..ا/ت و باباش دعواشون شد سر همین موضوع و ا/ت از خونه رفت بیرون>
همینطوری تو خیابون سر گردون بودم که یه ماشین جلوم ایستاد سعی کردم از جلوش رد شم اما نمیشد
یهو ازش ۴ تا آدم از اون هیکلیا با لباس کاملا مشکی پیاده شدن.
خشکم زد....داشتم عقب عقب میرفتم که یکی یه دستمال گذاشت رو دماغم..سعی کردم نفس نکشم....برای آخرین چیزی ک میتونستم بگم گفتم:شما کی هستید...تنها چیزی که تونستم بهمم این بود:بعداً میفهمی....و بعد بیهوش شدم...
_______________
ببخشید کم بود جاهای هیجانیشو میخواستم برای پارت بعد بزارم راستی دیشب گشادیم شد نتونستم پارت بعدو بزارم امروز مینویسم میزارم
۱۱.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.