رمان شب مافیایی
رمان شب مافیایی
😈پارت اول😈
امروز اولین سالگرد نامزدی من و بکهیونه، دقیق یک ساله نامزد کردیم ولی به خاطر کارای بکهیون هنوز عروسی نکردیم .
نمیدونم شغلش چیه ولی گفته توی یه شرکت بزرگ کار میکنه.
بک خانواده پولداری داره.
گوشیم و برداشتم و به بکهیون زنگ زدم:
بوق اول...... بوق دوم....... بوق سوم...... بوق چهارم...... بوق پنجم...... 5 بار زنگ زدم ولی جواب نداد
چرا جواب نمیده؟
نگران شدم ولی با خودم گفتم
_ شاید کار داره و دستش بنده لونا
ارامش خودتو حفظ کن هیچ اتفاقی نیوفتاده لونا، اروم باش.
تصمیم گرفتم بهش پیام بدم:
بک امروز روز خاصیه کی برمیگردی خونه؟
بعد از پیام بلند شدم تا میز شام رو بچینم.
ادامه دارد......
لایک و کامنت یادتون نره😘
پارت بعدش خیلی قشنگه هر وقت 20 لایک خورد پارت بعد اپ میشه😉
😈پارت اول😈
امروز اولین سالگرد نامزدی من و بکهیونه، دقیق یک ساله نامزد کردیم ولی به خاطر کارای بکهیون هنوز عروسی نکردیم .
نمیدونم شغلش چیه ولی گفته توی یه شرکت بزرگ کار میکنه.
بک خانواده پولداری داره.
گوشیم و برداشتم و به بکهیون زنگ زدم:
بوق اول...... بوق دوم....... بوق سوم...... بوق چهارم...... بوق پنجم...... 5 بار زنگ زدم ولی جواب نداد
چرا جواب نمیده؟
نگران شدم ولی با خودم گفتم
_ شاید کار داره و دستش بنده لونا
ارامش خودتو حفظ کن هیچ اتفاقی نیوفتاده لونا، اروم باش.
تصمیم گرفتم بهش پیام بدم:
بک امروز روز خاصیه کی برمیگردی خونه؟
بعد از پیام بلند شدم تا میز شام رو بچینم.
ادامه دارد......
لایک و کامنت یادتون نره😘
پارت بعدش خیلی قشنگه هر وقت 20 لایک خورد پارت بعد اپ میشه😉
۵.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.