پارت ⁸
پارت ⁸
؟:من...ببین من چیزم عام
ا.ت:صبر کن ببینم تو چقدر شبیه...هییییییی شاهزادههههه
ا.ت پاشد تعزیم کرد
ا.ت:من مغذرت می خوام ببخشید باید به مسابقه برسم
شاهزاده(تهیونگ):میشه یه لحظه صحبت کنیم
ا.ت برگشت سمت تهیونگ :بله حتما فقط لطفا سریع
تهیونگ:از آینده امدی مگه نه؟
ا.ت:چی!تو تو از کجا میدونی
تهیونگ:باید کمکم کنی تا باهم از این گذشته ی لعنتی آزاد بشیم
ا.ت:یعنی چی یعنی تو هم از آینده امدی؟
تهیونگ:اره وقتی توی موزه به تاج دست زدم
ا.ت:تاااجججج دقیقااااا منم به همون دست زدم تو توی ان موزه بودی؟
تهیونگ:اره همونجا دیدمت و اینجا فهمیدم برای تو هم همون اتفاق افتاده
ا.ت:پس بهتره کمکم کنی ملکه بشم
تهیونگ:قستم همینه
ا.ت:من باید برم بعدا حرف میزنیم...کجا ببینمت؟
تهیونگ:کنار دریاچه ی سفید پرس و جو کنی میفهمیدی..خدافظ
ا.ت:خد..خدافظ
ویو تهیونگ
سریع به قصر برگشتم که کسی شک نکنه
هوف خدایا مرسی بالاخره میتونم برگردم
البته با کمک ا.ت چون ان بعد از من امد توی این زمان و مطمعنم به ان هم راه حل برگشت و گفتن
بیخیال بیخیال باید برم حموم کسی شک نکنه
ویو ا.ت
(زمان حال)
ا.ت:این بود ماجرای ما
خدمتکار کیم: پس بگو حرفات حقیقت داشت
ا.ت:باید بهمون کمک کنی ما هیچ کدوم درباره ی این زمان اطلاعات کافی نداریم
خدمتکار کیم:فعلا باید برای فردا آماده باشیم تا باهات بیام به دریاچه ی سفید
ادمین پکی
؟:من...ببین من چیزم عام
ا.ت:صبر کن ببینم تو چقدر شبیه...هییییییی شاهزادههههه
ا.ت پاشد تعزیم کرد
ا.ت:من مغذرت می خوام ببخشید باید به مسابقه برسم
شاهزاده(تهیونگ):میشه یه لحظه صحبت کنیم
ا.ت برگشت سمت تهیونگ :بله حتما فقط لطفا سریع
تهیونگ:از آینده امدی مگه نه؟
ا.ت:چی!تو تو از کجا میدونی
تهیونگ:باید کمکم کنی تا باهم از این گذشته ی لعنتی آزاد بشیم
ا.ت:یعنی چی یعنی تو هم از آینده امدی؟
تهیونگ:اره وقتی توی موزه به تاج دست زدم
ا.ت:تاااجججج دقیقااااا منم به همون دست زدم تو توی ان موزه بودی؟
تهیونگ:اره همونجا دیدمت و اینجا فهمیدم برای تو هم همون اتفاق افتاده
ا.ت:پس بهتره کمکم کنی ملکه بشم
تهیونگ:قستم همینه
ا.ت:من باید برم بعدا حرف میزنیم...کجا ببینمت؟
تهیونگ:کنار دریاچه ی سفید پرس و جو کنی میفهمیدی..خدافظ
ا.ت:خد..خدافظ
ویو تهیونگ
سریع به قصر برگشتم که کسی شک نکنه
هوف خدایا مرسی بالاخره میتونم برگردم
البته با کمک ا.ت چون ان بعد از من امد توی این زمان و مطمعنم به ان هم راه حل برگشت و گفتن
بیخیال بیخیال باید برم حموم کسی شک نکنه
ویو ا.ت
(زمان حال)
ا.ت:این بود ماجرای ما
خدمتکار کیم: پس بگو حرفات حقیقت داشت
ا.ت:باید بهمون کمک کنی ما هیچ کدوم درباره ی این زمان اطلاعات کافی نداریم
خدمتکار کیم:فعلا باید برای فردا آماده باشیم تا باهات بیام به دریاچه ی سفید
ادمین پکی
۹.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.