از خجالت روم سیاه شد انقدر در مورد زنم حرف زدید

از خجالت روم سیاه شد انقدر در مورد زنم حرف زدید :|
دیدگاه ها (۲۱)

من تـو را امروز میخواهمنه مثلِ "شهریار"در خیالات ثریاغرق باش...

شیطنتهایم رابرایتوکنارگذاشته امازامروزمنطقی میشومجوری که بگو...

نشسته ام دانه های دی ماه راسرانداخته امسی دانه..یک عشق اززیر...

حرف میزدم میگفتن : چرا انقدر حرف میزنی .حرف نمی زدم میگفتن: ...

خدایا من بچه خودتم خیلیم بامعرفت خودت میدونی

چندی ترانه می شوم و دم نمی زنمحرف از وجود عالم و آدم نمی زنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط