خانه قدیمی مادر بزرگ پناه آخر هفته های ما است.
خانه قدیمی مادر بزرگ پناه آخر هفته های ما است.
از زمانی که زنگ خانه را بزنی تا زمانی که گل بوسه خداحافظی بدرقه راهت شود به یاد بی حوصلگی ها و گرفتاری هایت نیستی.
سفره اش یک رنگ و دیوار هایش بوی نم برکت میدهد
حوض کوچکی دارد که می شود قایق بی خیالی ات را روی آن بیاندازی و حرکت آرام آب را ببینی
خانه قدیمی مادربزرگ همان جایی است که ناز قهر هایت را می کشند هرچهقدر آتش بسوزانی حق را به تو می دهند، بشقابت خالی نشده پر میشود
همان جایی است که برای چند ساعت میشود خودت باشی و آسمان را آبی تر ببینی…
از زمانی که زنگ خانه را بزنی تا زمانی که گل بوسه خداحافظی بدرقه راهت شود به یاد بی حوصلگی ها و گرفتاری هایت نیستی.
سفره اش یک رنگ و دیوار هایش بوی نم برکت میدهد
حوض کوچکی دارد که می شود قایق بی خیالی ات را روی آن بیاندازی و حرکت آرام آب را ببینی
خانه قدیمی مادربزرگ همان جایی است که ناز قهر هایت را می کشند هرچهقدر آتش بسوزانی حق را به تو می دهند، بشقابت خالی نشده پر میشود
همان جایی است که برای چند ساعت میشود خودت باشی و آسمان را آبی تر ببینی…
۷۱.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲