مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم

این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

بی تو دنیا به درک ، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وترم

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو، من به تو نزدیک ترم
شعر از: امید صباغ نو
دیدگاه ها (۴)

بیقرارم من قرارم را کجا پیدا کنم شب نصیبم روزگارم را کجا...

دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنمخلق می دانند و من انکار ا...

با نگاهت عاشقم کردی،‌ دلم دیوانه شدخنده بر لب شاعرم کردی دلم...

ﯾـﺎ ﺑـﯿـﺎ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺳﺮﺧﺖ ﻗﺪﺣﯽ ﻧﻮﺷﻢ ﮐﻦﯾـا که آتش به وجودم زن و خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط