پارت

پارت ۸

یهو ته با به مشت محکم زد تو شکم اون‌ مرده و اون ها شروع کردن به دعوا با هم منم‌ از فرست استفاده کردم و فرار کردم خدارو شکر اینقدر عرق دعوا با هم بودن که متوجه رفتن من نشدن آه حالا کجا برم بهتره برم پیش دوستم لیسا ( درحال زنگ زدن یه لیسا )

مکالمه لیسا و ات

× سلام لیسا خوبی

¥ دختری بی‌شعور تو نه به من زنگی میزنی تنه جواب تلفنم رو میدی کجا بودی ( گریه )

( نکته : ته گوشی ات ازش میگیره ولی ات گوشیشو پیدا میکنه ولی یادش رفته به لیسا زنگ بزنه )

× وای دختر گریه نکن دیگه نگران منم نباش چون دارم میام خونتون

¥باشه

×خدافظ

¥ خدافظ

پایان مکالمه ات و لیسا

باید میرفتم ۷ونه لیسا چون جای دیگه ای يا دوست دیگه ای ندارم که برم پیشش پس باید برم پیش لیسا اون تو تمام سختی ها با من بود ....

ویو در خونه لیسا ...

¥ خب نگفتی چرا این همه مدت به من زنگ نزدی

× خب راستش ( تمام جریان رو واسه لیسا تعرف می کنه )

¥ اوییی مایییییی گادددددد یعنی ... پدرت رو کشت ؟!!!!

× آره

¥ ناراحت نباش تو الان پیش منی

× واقعا خیلی ممنونم من کار میکنم و یک خونه واسه خودم پیدا میکنم 

¥ نه نمی خواد اگه میخوای خونه بخری خب به من بگو دیگه

( نکته : لیسا پولداره )
× نه نیازی نیست

¥ اومممم خب اگه میخوای پول در بیاری باید درس بخونی ما که امسال کلاس دهمیم پس بهتره تمومش کنیم چطوره بیای با من درس بخونی تو به مدرسه ؟!

× فکر خوبیه

ادامه دارد 😆🎀
دیدگاه ها (۰)

خداحافظ خداحافظ 🤣

❄.。.:*・°⛄.。.:*・°.🌨。.:*・°🧊*:..اسمر.. 😃🐳🌊눈처럼..❄.. 멋지지만 춥다🌊میدو...

مافیای سرد

مافیای سرد

[love triangle][مثلث عشقی] P4(فلش بک) ات: ست بیول میای بریم ...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط