نمیدانم
نمیدانم
این اعتمادِ لعنتی را کجا نوشته انـد
اینکـه آدم های هر چند نزدیک قابل اعتمـادند
حرف ها را باید سکـوت کرد
خورد
آنقدر حرف ها را خورد که از هر حرفی سیر شد
اعتماد به آدم ها خیانت محض است
خیانت به لبخندی که کنج لبت میکـآرند
خیانت به دوست داشتن هایت
نفرت ِ داخل کلمات را باید با چشم دید
معصوم بودن را باید از روی صفحه پاک کرد
لبخندی بزرگ کـشید
و اشکـی که جوهرِ خودکار را روی صفحه پخش میکند
امضایی زیر آن
و پایـان ِ خیانت و اعتماد
اعتماد را باید ریشه کن کرد
این روزهـآ ویران تَر از حالِ ما آدم هاست
Join
این اعتمادِ لعنتی را کجا نوشته انـد
اینکـه آدم های هر چند نزدیک قابل اعتمـادند
حرف ها را باید سکـوت کرد
خورد
آنقدر حرف ها را خورد که از هر حرفی سیر شد
اعتماد به آدم ها خیانت محض است
خیانت به لبخندی که کنج لبت میکـآرند
خیانت به دوست داشتن هایت
نفرت ِ داخل کلمات را باید با چشم دید
معصوم بودن را باید از روی صفحه پاک کرد
لبخندی بزرگ کـشید
و اشکـی که جوهرِ خودکار را روی صفحه پخش میکند
امضایی زیر آن
و پایـان ِ خیانت و اعتماد
اعتماد را باید ریشه کن کرد
این روزهـآ ویران تَر از حالِ ما آدم هاست
Join
۳۶۱
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.