پارت ۲۰ جدید
سلام دوستان خوبید ممنونم که اینقدر متنظر من موندید واقعا ممنونم بابت حمایت هاتون مرسی
پارت ۲۰
#رها
نمیدونم چی شد یهو اما دیگه پاهام حس نداشت و دیگه از خود بی خود شدم و افتادم اما توی یه بغل نرم و گرم
۲ ساعت بعد
#طاها
یه دو ساعتی بود که رها خواب بود که خواهر رها ( رایا ) با گریه امد داخل ( گریش انقدر بلند نبود که رها بیدار شه )
و با گریه و اروم گفت :
رایا (اسم خواهر رها ) : طاها طاها چی شده 😥😭 چرا خواهرم اینجاست ؟
طاها : بیا بیا برات توضیح بدم .
( مثلا همه چی رو گفت همه چی 😏)
رایا ؛ باشه تو برو استراحت کن من پیش رَهام !
طاها : اما..
رایا : اما نداریم برو برو
راه افتادم به سمت اتاقم و رفتم رو تخت به اینده با رها فکر میکردم که خوابم برد
واقعا خیلی دیر بود ببخشید🤞
پارت ۲۰
#رها
نمیدونم چی شد یهو اما دیگه پاهام حس نداشت و دیگه از خود بی خود شدم و افتادم اما توی یه بغل نرم و گرم
۲ ساعت بعد
#طاها
یه دو ساعتی بود که رها خواب بود که خواهر رها ( رایا ) با گریه امد داخل ( گریش انقدر بلند نبود که رها بیدار شه )
و با گریه و اروم گفت :
رایا (اسم خواهر رها ) : طاها طاها چی شده 😥😭 چرا خواهرم اینجاست ؟
طاها : بیا بیا برات توضیح بدم .
( مثلا همه چی رو گفت همه چی 😏)
رایا ؛ باشه تو برو استراحت کن من پیش رَهام !
طاها : اما..
رایا : اما نداریم برو برو
راه افتادم به سمت اتاقم و رفتم رو تخت به اینده با رها فکر میکردم که خوابم برد
واقعا خیلی دیر بود ببخشید🤞
۱۸.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.