من طبیبانه به بالین تو می امدم و
من طبیبانه به بالین تو می امدم و
تو وقیحانه مرا دست به سر میکردی
من به دنبال دوای دل زخمی شده ات
تو ولی پیش خودت فکر دگر میکردی
من که بالای سرت فکر مداوا بودم
دیگری را تو چرا باز خبر میکردی ؟
چونکه هربار سوالی ز وفا پرسیدم
تو به هر بار به صد حقه حذر میکردی
باشد ای یار برو با دگری سرخوش باش
با همانکس که به هرلحظه نظر میکردی
روزگارت خوش و دستان تو در دست کسی
که شبت را به کنارش تو سحر میکردی
کاش میشد که نبینم پس از این باز تورا
کاش از شهر و دیارم تو سفر میکردی
تو وقیحانه مرا دست به سر میکردی
من به دنبال دوای دل زخمی شده ات
تو ولی پیش خودت فکر دگر میکردی
من که بالای سرت فکر مداوا بودم
دیگری را تو چرا باز خبر میکردی ؟
چونکه هربار سوالی ز وفا پرسیدم
تو به هر بار به صد حقه حذر میکردی
باشد ای یار برو با دگری سرخوش باش
با همانکس که به هرلحظه نظر میکردی
روزگارت خوش و دستان تو در دست کسی
که شبت را به کنارش تو سحر میکردی
کاش میشد که نبینم پس از این باز تورا
کاش از شهر و دیارم تو سفر میکردی
۹.۴k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.