چرا قدیمی ها شاد بودند؟
چرا قدیمی ها شاد بودند؟
برخی چیزها هست که زندگی های جدید در دنیای مدرن دیگر نمیگذارد باورشان کنیم. حتی احتمال نمی دهیم که شاید یک درصد درست باشند.
یکی از این چیزها، احساس بی نیازی است.
همیشه شنیده ایم که گذشتگانمان شادتر زندگی می کرده اند
و راضی تر بوده اند؛ با اینکه شاید سالی یکبار حتی یک وعده برنج گیرشان
نمی آمد بخورند. نان و چای می خوردند و عشق میکردند. نه احساس نیاز به بزرگ کردن خانه هایشان می کردند و نه به آپدیت کردن زندگی شان.
اما چرا احساس شادی و رضایت داشتند؟
چون احساس نیاز نداشتند.
همینکه اولی ترین نیازهایشان برآورده میشد شادترین لحظات را احساس می کردند و خودشان را خوشبخت ترین آدمهای زمین میشمردند.
زندگی جدید بر اساس منطق سرمایه داری اش مدام برای ما نیاز می تراشد.
هیچوقت احساس نمیکنی نیازهایت تمام شده است.
به هر چه میرسی، چیز دیگری هست که حسرت آن را بخوری و کامت تلخ بماند. و به قول بودا احساس نیاز، مادر تمام رنج های انسان است.
احساس نیاز است که حرص و طمع و حسرت و حسادت و نارضایتی تولید میکند.
وقتی مبنای ارزش هر چیز پول بشود، آرامش جای خودش را به آسایش می دهد.
قوت و ضعف آدمها به داشتنهایشان میشود؛
نه میزان رشد انسانی شان. . شاید بیخود نبود که دانشمند بزرگی چون رنه گنون، سیطره ی عدد را از نشانه های آخرالزمان می شمرد.
اما خب چه باید کرد؟
گرچه آرامش فردی با بی نیازی و بی دغدغگی پیش می آید و به قول قدیمی ها: آنان که غنی ترند، محتاج ترند؛ اما ستون جامعه به وجود آدمهای حریص و طماع وابسته است تا مدام تولید سرمایه کنند و با ایجاد نیاز به وسیله ی تبلیغات، عرضه و تقاضا را بالا ببرند و به گردش سرمایه و ایجاد کار کمک کنند.
✨ به قول برنارد مندوییل در شاهکارش با نام افسانه ی زنبوران فضیلتهای جوامع قدیم رذیلتهای جامعه ی مدرن هستند.✨
⭕ جوامع مدرن بدون این رذیلتها نابود میشود.
و چه تراژدی سهمگینی است این پارادوکس. ⭕
👤 دکتر محسن زندی
برخی چیزها هست که زندگی های جدید در دنیای مدرن دیگر نمیگذارد باورشان کنیم. حتی احتمال نمی دهیم که شاید یک درصد درست باشند.
یکی از این چیزها، احساس بی نیازی است.
همیشه شنیده ایم که گذشتگانمان شادتر زندگی می کرده اند
و راضی تر بوده اند؛ با اینکه شاید سالی یکبار حتی یک وعده برنج گیرشان
نمی آمد بخورند. نان و چای می خوردند و عشق میکردند. نه احساس نیاز به بزرگ کردن خانه هایشان می کردند و نه به آپدیت کردن زندگی شان.
اما چرا احساس شادی و رضایت داشتند؟
چون احساس نیاز نداشتند.
همینکه اولی ترین نیازهایشان برآورده میشد شادترین لحظات را احساس می کردند و خودشان را خوشبخت ترین آدمهای زمین میشمردند.
زندگی جدید بر اساس منطق سرمایه داری اش مدام برای ما نیاز می تراشد.
هیچوقت احساس نمیکنی نیازهایت تمام شده است.
به هر چه میرسی، چیز دیگری هست که حسرت آن را بخوری و کامت تلخ بماند. و به قول بودا احساس نیاز، مادر تمام رنج های انسان است.
احساس نیاز است که حرص و طمع و حسرت و حسادت و نارضایتی تولید میکند.
وقتی مبنای ارزش هر چیز پول بشود، آرامش جای خودش را به آسایش می دهد.
قوت و ضعف آدمها به داشتنهایشان میشود؛
نه میزان رشد انسانی شان. . شاید بیخود نبود که دانشمند بزرگی چون رنه گنون، سیطره ی عدد را از نشانه های آخرالزمان می شمرد.
اما خب چه باید کرد؟
گرچه آرامش فردی با بی نیازی و بی دغدغگی پیش می آید و به قول قدیمی ها: آنان که غنی ترند، محتاج ترند؛ اما ستون جامعه به وجود آدمهای حریص و طماع وابسته است تا مدام تولید سرمایه کنند و با ایجاد نیاز به وسیله ی تبلیغات، عرضه و تقاضا را بالا ببرند و به گردش سرمایه و ایجاد کار کمک کنند.
✨ به قول برنارد مندوییل در شاهکارش با نام افسانه ی زنبوران فضیلتهای جوامع قدیم رذیلتهای جامعه ی مدرن هستند.✨
⭕ جوامع مدرن بدون این رذیلتها نابود میشود.
و چه تراژدی سهمگینی است این پارادوکس. ⭕
👤 دکتر محسن زندی
۳.۱k
۰۴ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.