دو رقیب عشقی

دو رقیب عشقی
پارت ۳

از زبان راوی:
اون دوتا عاشق با موتور به سمت خونه راه افتادن وقتی به خونه رسیدن ا/ت از موتور پیاده شد
تهیونگ: خوب بخوابی... فردا میبینمت
تهیونگ میخواست عشقشو در آغوش بگیره که یهو یک صدایی مانع این کار شد
«هوشششهههه کیم تهیونگ»
تهیونگ و ا/ت برگشتن سمت اون صدا و با چهره عصبانی شوگا مواجه شدن
شوگا: به چه جرعتی میخواستی بغلش کنی؟
تهیونگ نیشخند تمسخر آمیزی زد و گفت
تهیونگ: فکر نمیکنم باید از تو اجازه بگیرم، من هرکاری بخوام میکنم و هرکی رو هم بخوام بغل میکنم
شوگا: این دختر هرکی نیست، این دختر عشق منه، و کسی نمیتونه عشق منو بغل کنه
تهیونگ با پوزخند سردی به شوگا خیره شد
تهیونگ: هه...عشق تو؟! ببخشید! اما فکر کنم خواب زده شدی
شوگا: هیچم اینطوری نیست، من کاملا توی واقعیت هستم اونی که خیالاتی شده تو هستی
تهیونگ: جدی؟ پس چرا تا الان فقط من تونستم بهش نزدیک بشم و دلشو ببرم؟
ا/ت با ترس به دعوای اون دوتا خیره شده بود
ا/ت: ببخشید...میشه تمومش کنید؟
تهیونگ که متوجه ترس ا/ت شده بود دلش نمی‌خواست فرشته بدون بالش بترسه
تهیونگ: ببین... اگه الان ا/ت اینجا نبود طوری دندون هاتو توی دهنت خورد میکردم که اسمت یادت بره، ولی چون نمی‌خوام ا/ت بترسه فقط به خاطر اون ازت می‌گذرم پس همین الان گورتو گم کن و دیگه هم این ورا پیدات نشه
شوگا: این ماجرا تموم نشده آقای کیم تهیونگ، ما بازم همو میبینیم و من هنوزم فرصت دارم که گوشت تنتو با دندون هام تیکه تیکه کنم
شوگا این جمله رو با تنفر تمام گفت و توی تاریکی محو شد
ا/ت از ترس گریش گرفته بود تهیونگ با هر قطره اشکی که ا/ت می‌ریخت یک ترک به قلبش اضافه میشد رفت و اونو در آغوشش کشید و روی موهاش بوسه زد
تهیونگ: ببخشید پرنسسم، نمی‌خواستم بترسونمت، ا/ت از بغل تهیونگ اومد بیرون
ا/ت: من دیگه میرم مراقب خودت باش
تهیونگ: خداحافظ نباتم
ا/ت قند توی دلش آب شد، چقدر از لقب جدیدی تهیونگ بهش داده بود خوشش اومد، سریع وارد خونش شد و در رو بست
دیدگاه ها (۰)

هر سوالی که ازم دارید بیاید و توی ناشناس بپرسید، اگه درخواست...

دو رقیب عشقیپارت ۲«ا/ت ویو»ا/ت: میدونم تهیونگ ببخشید...میشه ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط