من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم
من از آن #تافته های #جدابافته نبودم که هر #توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از #یاد میبردم.
آن کس که تصور میکرد که من از او #نفرت دارم
چون میدید که با #لبخندی #صمیمی به او سلام میگویم غرق در #شگفتی میشد
و نمیتوانست #باور کند.
در این حال، بر حسب خلق و خوی #خودش، یا #بزرگواریم را #تحسین و یا #بی_غیرتی_ام را #تحقیر میکرد،
بی آنکه فکر کند که #انگیزه ی من #ساده تر از اینها بوده است
من همه چیز حتی #نام او را از یاد برده بودم.
#آلبرکامو | #سقوط
آن کس که تصور میکرد که من از او #نفرت دارم
چون میدید که با #لبخندی #صمیمی به او سلام میگویم غرق در #شگفتی میشد
و نمیتوانست #باور کند.
در این حال، بر حسب خلق و خوی #خودش، یا #بزرگواریم را #تحسین و یا #بی_غیرتی_ام را #تحقیر میکرد،
بی آنکه فکر کند که #انگیزه ی من #ساده تر از اینها بوده است
من همه چیز حتی #نام او را از یاد برده بودم.
#آلبرکامو | #سقوط
۳.۵k
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.