من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخش

من از آن #تافته های #جدابافته نبودم که هر #توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از #یاد می‌بردم.
آن کس که تصور می‌کرد که من از او #نفرت دارم
چون می‌دید که با #لبخندی #صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در #شگفتی می‌شد
و نمی‌توانست #باور کند.
در این حال، بر حسب خلق و خوی #خودش، یا #بزرگواریم را #تحسین و یا #بی_غیرتی_ام را #تحقیر می‌کرد،
بی آنکه فکر کند که #انگیزه ی من #ساده تر از این‌ها بوده است
من همه چیز حتی #نام او را از یاد برده بودم.

#آلبرکامو | #سقوط
دیدگاه ها (۵)

_ برای یک فرد #انسانی و همچنین برای یک جامعه‌ی انسانی، فاجعه...

#معرفت به #ذاتِ آدماست.نه #پیشینه، نه #جایگاه و نه نسبت!معرف...

ما آمده ایم که با حضورمان، #جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم ...

آدم وقتی یک بار #رابطه درست و حسابی را #تجربه می‌کند، #بدل ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط