ا

اﯾﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ
"ﮔﻢ ﺷﻮ"، برای ﻣﻦ تنها ﯾﮏ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻮد، ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﯽ زده ﺑﺎﺷﻢ.
ﺑﻪ اﺗﻔﺎقِ واﻗﻌﯽ ﺗﻮی اﯾﻦ ﮔﻢ ﺷﺪن ﻓﮑﺮ ﻧﮑﺮده ﺑﻮدم.
آن ﻗﺪر اﺻﺮار ﺑﻪ رﻓﺘﻦ داﺷﺘﯽ ﮐﻪ از ﺣﺮﺻﻢ ﭼﯿﺰی ﭘﺮاﻧﺪم.
"ﮔﻢ ﺷﻮ" ﺑﺮای ﻣﻦ تنها دو ﺑﺎر ﺑﺎز و ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪن ﻟﺐ ھﺎ ﺑﻮد و ﺗﮑﺮار دو ﻣﺼﻮّتِ " اُ" ﮐﻪ دو ﺛﺎﻧﯿﻪ ای ھﻢ روی ﻟﺐ ﺗﻤﺎم ﻣﯽ ﺷﺪ و ھﻢ ﺗﻮی ذھﻦ؛
در ردﯾﻒِ ھﻤﺎن ﻏﺮوﻟﻨﺪھﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ دﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ھﺎی ﭼﻤﻮشِ ﺳﺮِ ﮐﻼس ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺠﻨﺒﻨﺪ و ﺗﻨﺪﺗﺮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ.
ﭼﻪ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﻢ اﯾﻦ ﻗﺪر ﺑﯽ ظﺮﻓﯿﺘﯽ ﮐﻪ واﻗﻌﺎً ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮی،
ﻣﯽ روی ﺗﻮی ﺧﯿﺎﺑﺎن و ﺳﺮت را ﺑﻪ ﭼﯿﺰی،
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ، ﻣﯽ ﮐﻮﺑﺎﻧﯽ.
ھﺮ ﭼﻪ ﺑﻮد،
ﺗﺎزه ﺣﺎﻻ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ را ﻓهمیده ام...!

#شیوا_مقانلو
دیدگاه ها (۴)

به همه گفتـم فراموشت کردم. گفتم که بیخیالِ خیالت که بیخیالمه...

خدا وقتی میخواست آدم رو خلق کنه گفت یه عالمه درس باید پس بدی...

وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه ، بدترین...

بیزارم.بیزارم از رابطه هایی که با دروغ تموم میشه.رابطه هایی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط