شراب خونی🖤🩸
شراب خونی🖤🩸
#پارت ۱
روزی روزگاری دختری به نام آیکو در جاده تک و تنها داشت قدم میزد.
همه ی دختران هم سن او
از اینکه تنها به بیرون بروند ترس داشتن و این سوال برتی ایکو پیش اومد که چرا ترس دارند.
یکی از روز ها آیکو رفت از یکی از هم کلاسی هایش بپرسد که چرا از تنها در بیرون قدم زدن میترسند.
ایکو:
+سلام بچه ها👋
_سلام ایکو👋
+بچه ها ازتون سوال دارم.
_بپرس.......... .
ادامه دارد........ .
#پارت ۱
روزی روزگاری دختری به نام آیکو در جاده تک و تنها داشت قدم میزد.
همه ی دختران هم سن او
از اینکه تنها به بیرون بروند ترس داشتن و این سوال برتی ایکو پیش اومد که چرا ترس دارند.
یکی از روز ها آیکو رفت از یکی از هم کلاسی هایش بپرسد که چرا از تنها در بیرون قدم زدن میترسند.
ایکو:
+سلام بچه ها👋
_سلام ایکو👋
+بچه ها ازتون سوال دارم.
_بپرس.......... .
ادامه دارد........ .
۷۵۰
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.