نباید ببینیش با کسی تو کافه نشسته لابد لته میخوره که بفهم
نباید ببینیش با کسی تو کافه نشسته لابد لته میخوره که بفهمی خیانت کرده...
یا مثلِ فیلم کلیشه ایا تار مو پیدا کنی رو کتش
و حس زنونت بهت بگه که عطرِ غریبه رو تنشه...
دستامو که میگرفت میفهمیدم که یه جورِ ناجوری نگاه میکنه به دستام،
انگار جدی جدی عادت کرده بود دستاش به دستایی که قد و قواره ی دستای من نبود...
بعدش مدل موهاش عوض شد،من میگفتم بالا که میدی موهاتو خوشگل میشی،بعد یه ابرومو مینداختم بالا و میگفتم خوشگلتر البته،
این آخریا موهاشو بلند میکرد چراشو دیگه نمیگم من،
نپرس توام...
پیرهن مردونه هاش غیب شدن و از این تی شرتا که جوونا میپوشن جایِ اون آستینای تا خوردشو گرفت...
کتونی میپوشید حالا هی بگو آقا من دلم ضعف میره برای وقتایی که تو کفش مردونه میپوشی،
انگار نه انگار...
انگار اصلا نمیشنید این حرفای منو...
نباید حتما بیاد تو روت وایسته بگه دوستت ندارم که بفهمی تاریخ عشقت سر اومده ...
اگه اونی که روزی سه مرتبه دوستت دارم میگفته
و روزی ده بار زنگ میزده که از بالا پایین کارات با خبر بشه،
زنگاش شد یه بار تو روز اونم نهایت ده ثانیه،
اگه موندی تو حسرت دوستت دارم شنیدن ازش
بدون میلنگه یه جای کار...
دیگه بغلش جای من نبود،
آهنگ آخر شبیاش مخاطبش من نبودم،
و دیگه تو داشبورد ماشینش نمیدیدم لواشک و آلوچه هامو...
من انقدر خودمو زدم به حماقت و ندیدن و نشنیدن و نفهمیدن،
که اخر سر خودش اون جمله ی مسخره ی ما به درد هم نمیخوریم و لیاقت تو بیشتر از ایناستو بهم گفت...
اگه دیدی موقع گرفتن دستات با اخم به دستای گره خوردتون نگاه میکنه و هی براندازت میکنه،
نمونیا یه وقت...
قبل اینکه بگه ،خودت برو...
#فاطمه_جوادی
یا مثلِ فیلم کلیشه ایا تار مو پیدا کنی رو کتش
و حس زنونت بهت بگه که عطرِ غریبه رو تنشه...
دستامو که میگرفت میفهمیدم که یه جورِ ناجوری نگاه میکنه به دستام،
انگار جدی جدی عادت کرده بود دستاش به دستایی که قد و قواره ی دستای من نبود...
بعدش مدل موهاش عوض شد،من میگفتم بالا که میدی موهاتو خوشگل میشی،بعد یه ابرومو مینداختم بالا و میگفتم خوشگلتر البته،
این آخریا موهاشو بلند میکرد چراشو دیگه نمیگم من،
نپرس توام...
پیرهن مردونه هاش غیب شدن و از این تی شرتا که جوونا میپوشن جایِ اون آستینای تا خوردشو گرفت...
کتونی میپوشید حالا هی بگو آقا من دلم ضعف میره برای وقتایی که تو کفش مردونه میپوشی،
انگار نه انگار...
انگار اصلا نمیشنید این حرفای منو...
نباید حتما بیاد تو روت وایسته بگه دوستت ندارم که بفهمی تاریخ عشقت سر اومده ...
اگه اونی که روزی سه مرتبه دوستت دارم میگفته
و روزی ده بار زنگ میزده که از بالا پایین کارات با خبر بشه،
زنگاش شد یه بار تو روز اونم نهایت ده ثانیه،
اگه موندی تو حسرت دوستت دارم شنیدن ازش
بدون میلنگه یه جای کار...
دیگه بغلش جای من نبود،
آهنگ آخر شبیاش مخاطبش من نبودم،
و دیگه تو داشبورد ماشینش نمیدیدم لواشک و آلوچه هامو...
من انقدر خودمو زدم به حماقت و ندیدن و نشنیدن و نفهمیدن،
که اخر سر خودش اون جمله ی مسخره ی ما به درد هم نمیخوریم و لیاقت تو بیشتر از ایناستو بهم گفت...
اگه دیدی موقع گرفتن دستات با اخم به دستای گره خوردتون نگاه میکنه و هی براندازت میکنه،
نمونیا یه وقت...
قبل اینکه بگه ،خودت برو...
#فاطمه_جوادی
۳.۴k
۰۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.