شعر عشق
شعر : عشق
حیف از نقش خیالی که توهم شده است
فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است.
زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است !
در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است
عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست
که در این زندگی بی هیجان گم شده است !
در پی ام آمده ای، بیست و اندی سال است
زندگی ! فکر کنم سوء تفاهم شده است !mehrad
حیف از نقش خیالی که توهم شده است
فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است.
زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است !
در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است
عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست
که در این زندگی بی هیجان گم شده است !
در پی ام آمده ای، بیست و اندی سال است
زندگی ! فکر کنم سوء تفاهم شده است !mehrad
- ۸۳۹
- ۱۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط