فیک

فیک:
The girl I bon’t like
پارت20:
تهیونگ:
یهو حواسمـ رفت تو اتاق چرا همشون جمع شده بودن داشتم از لای در نگاشون میکرد ک صدای اروم و ترسناک گفت:
_دید میزنی.....
از جا پریدمو نعره ایی کشیدمـ و از پشت در یهو پرت شدم از ترس پریدم ت اتاق دخترا هم از ترس من جیغ کشیدنـ....
من ک افتاده بودمـ و بچه ها اومدن و داشتن با تعجب نگاه من میکردنـ منم سرم گیج داشت میرفت ب بدختی پاشدمـ و کج کج راه میرفتمـ نگاه خونی ک رو صورتم بود کردمـ نگاه کردم و جیغ زدمـ و گفتم:
+خووننننــــــــــ
جونگ کوک زد ت سرم و گفت:
_ افتادی رو رزان....
نگاه رزان کردمـ دماغشـ...وووواااییی خونـ میومد... بیچارهـ....رز...کمک کردمـ بلند شهـ و خونشو شست نگاه کردم ببینم نشکسته نامجونو و جیمین هی کنارش بودن پدسگای بیشرف 😹 گفتم:
+رزی هیچی نشد!؟
نگام کرد و گفت:
_چه ستونه فراتی داری....
خندیدم و گفتم:
+ببخشید بازمـ....
_اشکال نداره.... ت زندگیم انقدر زجر و درد کشیدمـ ک اینا چیزی نیست....
ی لبخند مصنوعی زد یهو کنترلمو از دست دادمو بغلیدمشو گفتم:
_ببخشید.... بخدا از قص نبود.... بخدا... یونگیو میکشمـ ـ... بذار.... دوسته تم پیدا میکنمـ....
ارومـ با خنده از ت بغلم اومدـ بیرون و گفت:
_بی حیا....
خندیدمـ... وگفتمـ:
....+ارع... دیه...
_پروووو
.....
سانهی:
دستمو ب لبای غرق خونم گرفتمـ کثافط اشغال....
3 ساعت بعد:
اومد توی اتاق و گفت:
_وظایفیو همون جور ک بود انجام میدی فق غذا درست کردنمـ بهشـ اضافه شده....
+مگه من نوکرتمـ؟؟!!!....
اومد نزدیکمو ت صورتمـ داد زد:
_ااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررررهـــــــــــــــــــ.......
منم از ترس چسبیدمـ ب دیوار...
دیدگاه ها (۳)

𖤐⃟ 🍂 •• ʏᴏᴜ ᴀʀᴇ ᴛʜᴇ ғɪʀsᴛ ᴀɴᴅ ʟᴀsᴛ ᴛʜɪɴɢ ᴏɴ ᴍʏ ᴍɪɴᴅ ᴇᴠᴇʀʏᴅᴀʏ...

ᴵᶠ ᴵ ᶜᴬᴺ'ᵀ ᴮᴱ ᵞᴼᵁᴿ ᶠᴿᴵᴱᴺᴰ ᵀᴴᴱᴺ ᴸᴱᵀ ᴹᴱ ᴴᴬᵛᴱ ᵞᴼᵁ ᴬˢ ...

سلام به ارمیای عزیز 💜یه موضوع راجب جونگ کوک که خیلی مهمه : ه...

فیک:The girl I bon’t likeپارت19:سانهی:دستشو از رو فکم برداش...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط