چه هوایی چه طلوعی جانم
چه هوایی ؛ چه طــلوعی ؛ جانـم ...
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را، بدهم تا برساند به خــدا ...
به خـــدایی که خودم میدانم ...
نه خــدایی که برایم از خشم
نه خـــدایی که برایم از قهر
نه خــدایی که برایم ز غضب ساخته اند ...
به خـدایی که خودم میدانم ...
به خـــــدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال ، راه را میگوید
و به باران گفته است ، باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد ...
به خــــدایی که خودم میدانم ...
چه خـــــــدایی جانم ... ❤️
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را، بدهم تا برساند به خــدا ...
به خـــدایی که خودم میدانم ...
نه خــدایی که برایم از خشم
نه خـــدایی که برایم از قهر
نه خــدایی که برایم ز غضب ساخته اند ...
به خـدایی که خودم میدانم ...
به خـــــدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال ، راه را میگوید
و به باران گفته است ، باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد ...
به خــــدایی که خودم میدانم ...
چه خـــــــدایی جانم ... ❤️
- ۱.۵k
- ۱۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط