بوسه ای بخشید و خوابم کرد و رفت

بوسه ای بخشید و خوابم کرد و رفت،،
با لب لعلش، خرابم کرد و رفت،،

با نگاهش جسم و جانم را بسوخت،،
بعد هم، عاشق خطابم کرد و رفت،،

رهزن دل بود، چشم ِ مست او!
ز آتش ِ عشقش، کبابم کرد و رفت،،

اشک ریزان همچو شمعی تا سحر!
سوختم،، چندانکه آبم کرد و رفت!

عاقبت، در جمع عاشقهای خویش،
عارفانه، انتخابم کرد و رفت،،

دید رسوا گشته ام در محفلش،،
بی وفا،، آخر جوابم کرد و رفت!

عشق من آمد ببالینم، شبی،،
با نوای بوسه، خوابم کرد و رفت،.
دیدگاه ها (۳)

چه هوایی ؛ چه طــلوعی ؛ جانـم ...باید امروز حواسم باشدکه اگر...

.یه "دنیا"غریبم...!!کجایی عزیزم..!! بیا تا "چشامو"توچشمات"بر...

خدای خوبی داریمآنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه،اگر پ...

هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط