من خانه ی توام
من خانه ی توام
در پَسِ تمام تیرگی ها
آن سر کویر خشک تنهایی
هنوز طلوع را از خورشیدِ روزهایم می گیرم
و در انعکاس اندوه تمامِ برج های مدرن
هنوز سایه می سازند
استخوان های با وفای وجودم
.
پنجره های دلم را بسته ام
رو به دنیایی که
تمام سهم من از بودنت را می بلعد
و با پیراهن گِلیِ تنم
تمام گذشته ات را در انتهای جیب های تقویم
نگه داشته ام تا
خاطراتت در من نمیرند
من خانه ی توام
فراموشم نکن
#بهرام_حمیدیان
در پَسِ تمام تیرگی ها
آن سر کویر خشک تنهایی
هنوز طلوع را از خورشیدِ روزهایم می گیرم
و در انعکاس اندوه تمامِ برج های مدرن
هنوز سایه می سازند
استخوان های با وفای وجودم
.
پنجره های دلم را بسته ام
رو به دنیایی که
تمام سهم من از بودنت را می بلعد
و با پیراهن گِلیِ تنم
تمام گذشته ات را در انتهای جیب های تقویم
نگه داشته ام تا
خاطراتت در من نمیرند
من خانه ی توام
فراموشم نکن
#بهرام_حمیدیان
۳۲۱
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.