تک پارتی
#تک_پارتی
جونگ کوک
شب بود و دوستم با داداشش آومده بود خونه ما .
قبل شام یکم نشستیم و گپ زدیم و بعدش من رفتم که شام و حاضر کنم اما اون داداش نچسب دوستم هی به من میچسبید .
کل شام رو به من نگاه میکرد.
سفره رو جمع کردیم . داشتم از اتاقم که طبقه بالا بود بیرون میومدم که یه دفعه اون پسره رو جلوی خودم دیدم . یه چیزی تو گوشم گفت . فکر کنم جونگ کوک هم اینو دید و اومد بالا .
(علامت کوک +)
(علامت ا/ت ×)
(علامت داداش دوستم ÷)
(علامت دوستم =)
+اینجا چه خبره ؟
÷هیچی فقط داشتیم حرف میزدیم .
×آره بابا هیچی .... بریم پایین .
+نه ....نه صبر کنید .
ادامه دارد ...........
جونگ کوک
شب بود و دوستم با داداشش آومده بود خونه ما .
قبل شام یکم نشستیم و گپ زدیم و بعدش من رفتم که شام و حاضر کنم اما اون داداش نچسب دوستم هی به من میچسبید .
کل شام رو به من نگاه میکرد.
سفره رو جمع کردیم . داشتم از اتاقم که طبقه بالا بود بیرون میومدم که یه دفعه اون پسره رو جلوی خودم دیدم . یه چیزی تو گوشم گفت . فکر کنم جونگ کوک هم اینو دید و اومد بالا .
(علامت کوک +)
(علامت ا/ت ×)
(علامت داداش دوستم ÷)
(علامت دوستم =)
+اینجا چه خبره ؟
÷هیچی فقط داشتیم حرف میزدیم .
×آره بابا هیچی .... بریم پایین .
+نه ....نه صبر کنید .
ادامه دارد ...........
۴.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.