به هر سوراخی سرک کشیدم

به هر سوراخی سرک کشیدم ،

نه نگاهی در پستویی به جا مانده بود ،

که دل را بلرزاند...

و نه نایی در جان باقی ،

که بخواهد صرف شب گریه‌های بی‌صدا شود...

درست مثل این که مرگ ،

دستِ زندگی را خوانده باشد...

چه زود از قــوارۀ عشق افتادم ،

و در احتمالات ِ بی‌کسی غرق شدم...

حالا ،

مته به خشخاش تنهایی می‌گذارم...

بی‌آنکه برای شعر دلیل بیاورم...

بی‌معشوق هم می‌شود با واژه‌ها کنار آمد...


#حمیدرضا_هندی
دیدگاه ها (۱۱)

دل گیجـــه گـِــرفتــه ام...در صِفــــر مُطلـــق ذوب میشــوم...

جهــــان ِ بـی تــو،ایستــگاه ِ متـــروکـی سـتکـــه بیهـــود...

مدتی ست ،مثل تبلیغــات ایـــرانســـل شده ام........نخوانده ،...

درگیـرم !درگیـر یـک جنـگ داخلـیمیـان جبـر و اختیـار . . . مـ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط