رمان روژاواساناغروب آسان

رمان روژاواسانا(غروب آسان)
به قلم:No Gusto
فصل دوم


وای نه خدای من بازم کابوس همیشگی نمیدونم چرا بین این همه آدم من انتخاب شدم.البت اگه شانس داشتم اسمم شمسی بود نه سارا بیخیال اسم من،من که عمرا بلند شم مخصوصا با این احساس نم مانندی که دارم پس برگردم به حالت کپیدنم.اوفففف چرا این همه هوا گرمه؟گرما و احساس خواب و دوباره سفر به گذشته و طبق معمول و طبق معمول مانع ریخته شدن اشکای مزاحم نباید گریه میکردم اصلا این گوشی من کجاست؟
دستمو روی میز کنار تختم بردمو گوشیمو پیدا کردم .سه تا پیامک از طرف زهراس مطمئنم آخری رو نوشته:جواب نمیدی به درک گمشو بمیر.تازه ندارس تعطیل شدن.امتحانا خوب بودن بخاطر درسی که شبا تا ساعت دو میخوندم و صبح ها ساعت شیش از خواب بیدار میشدم کمبود خواب داشتم. دیروز من و زهرا قرار گذاشتیم شبو بیدار باشیم.ولی خیال خام اصلا یادم نمیاد کی خوابیدم.
آخرین پیامو که باز کردم همون حرفی رو که انتظار داشتمو فرستاده بود.
یه نه نگاه به ساعت گوشیم انداختم پنج صبح بود جهت آزار و اذیت فرستادم به روی چشمممممممم.با وجود اینکه میدونستم الان هفتمین پادشاهو رد کرده ولی همین که خوابش سبکه کافیه.گوشیمو خاموش کردمو انداختم یه طرف میزو خوابیدم.یه صدای آشنایی به گوشم رسید.وای نه آهنگ همیشگی.آهنگی که باعث گریه های شبانم بود.سریع گوشی رو از کنار تختم برداشتمو جواب دادم:الو...بفرمایید؟چشمان چهارتا شد.این منم؟
اگه منم چرا صدام اینه؟حقم داره جواب نده ولی من که نباید جا بزنم پس خشن تر گفتم:چرا جواب نمیدی؟زبونتو گرگ خورده یا موش؟البت اگه مزاحمی بهتره حرف نزنی چون من میدونم و تو،اگرم اشتب گرفتی حرفی نزن تا قطع کنم.
دو سه ثانیه گذشت ولی چیزی نگفت...
دیدگاه ها (۱)

سلام بچه ها کسی علاقه به خوندن رمان داره؟هر کی داره اعلام کن...

بسم الله الرحمن الرحیم نام رمان:روژاوا سانا(غروب آسان)به قلم...

از بس تو خونه🙉 عطر تو پیچید😊 چشمای 👀 عاشق ♥ من جز تو نمیدی...

#pain #P⁶«ویو تهیونگ» با حس دستی که داره تکونم میده بیدار شد...

پارت ۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط