پارت هشتم رمان عشق اجباری
برگشتم اما کسی نبود رزی خندید و
گفت: شوخی کردم
بدون اینکه چیزی راجب شوخی بی مزش بگم
گفتم: اگه اینجوری منم میگفتم فلیکس بیا
گفت: توام مارو کشتی
گفتم: من حتما یروز بیرون دعتتون میکنم با فیلیکس میام
بعد کمی مکس کردم و گفتم: اصلا همین فردا
لیا گفت: باشه خوبه همین جمع فردا مهمون لیسا
گفتم: اشکال نداره
زیر لبم هم اروم گفتم: لعنت بر دهنی که بی موقع باز بشه
فردای آن روز
من: وای رزی بدووووو دیر شد
رزی: باشه اومدم حاضر شدم
من: خب باشه بریم
رزی: تو مگه با فلیکس نمیای؟
من: ای بابا پس تو چی؟
رزی: من با جنی جیسو با ماشین کای میام
باشه ای گفتم راهی در شدم دقیقا فلیکس جلو در بود سلامی کردم و نشستم
جنی:
امروز دلم گرفته بود نمیخواستم برم ولی با حرف کای به خودم اومدم و بلند شدم اخه دیروز فهمیدم مایکل پارتنر ساکوراست و ساکورا هم امروز دعوته که بیاد تو خودم بودم که کای اومد
گفت: عشقم بیا با استایل های ستمون بریم چشم اون مایکل و همه حسودا رو در بیاریم ولی اگه نیای ممکنه دوباره اذیتت کنه
بلند شدم حاضر شدم کای
گفت: وای که زنم چقد خوشگله
یه خنده ریزی کردیم و رفتیم پایین
وقتی که رسیدیم همه رسیده بودن بجز لیسا و فلیکس یعنی کجا موندن زنگ زدم بهش ولی جواب نمیداد نکنه اتفاقی افتاده باشه به جیسو و رزی گفتم اما گوشی اونها رو هم جواب نمیداد نگرانش شدم از ردیاب گوشیش استفاده کردم همیشه یه ردیاب برای وقتی که خدایی نکرده اتفاقی افتاد پشت گوشیش گذاشتم توی یکی از خیابونای همین اطراف بود پنج دقیقه فاصله داشت راه افتادیم.
کاش هیچوقت این روز اتفاق نمی افتاد تصادف کرده بودن.
دکتر: خوشبختانه چیزی نشده فقط..
ادامه دارد...
گفت: شوخی کردم
بدون اینکه چیزی راجب شوخی بی مزش بگم
گفتم: اگه اینجوری منم میگفتم فلیکس بیا
گفت: توام مارو کشتی
گفتم: من حتما یروز بیرون دعتتون میکنم با فیلیکس میام
بعد کمی مکس کردم و گفتم: اصلا همین فردا
لیا گفت: باشه خوبه همین جمع فردا مهمون لیسا
گفتم: اشکال نداره
زیر لبم هم اروم گفتم: لعنت بر دهنی که بی موقع باز بشه
فردای آن روز
من: وای رزی بدووووو دیر شد
رزی: باشه اومدم حاضر شدم
من: خب باشه بریم
رزی: تو مگه با فلیکس نمیای؟
من: ای بابا پس تو چی؟
رزی: من با جنی جیسو با ماشین کای میام
باشه ای گفتم راهی در شدم دقیقا فلیکس جلو در بود سلامی کردم و نشستم
جنی:
امروز دلم گرفته بود نمیخواستم برم ولی با حرف کای به خودم اومدم و بلند شدم اخه دیروز فهمیدم مایکل پارتنر ساکوراست و ساکورا هم امروز دعوته که بیاد تو خودم بودم که کای اومد
گفت: عشقم بیا با استایل های ستمون بریم چشم اون مایکل و همه حسودا رو در بیاریم ولی اگه نیای ممکنه دوباره اذیتت کنه
بلند شدم حاضر شدم کای
گفت: وای که زنم چقد خوشگله
یه خنده ریزی کردیم و رفتیم پایین
وقتی که رسیدیم همه رسیده بودن بجز لیسا و فلیکس یعنی کجا موندن زنگ زدم بهش ولی جواب نمیداد نکنه اتفاقی افتاده باشه به جیسو و رزی گفتم اما گوشی اونها رو هم جواب نمیداد نگرانش شدم از ردیاب گوشیش استفاده کردم همیشه یه ردیاب برای وقتی که خدایی نکرده اتفاقی افتاد پشت گوشیش گذاشتم توی یکی از خیابونای همین اطراف بود پنج دقیقه فاصله داشت راه افتادیم.
کاش هیچوقت این روز اتفاق نمی افتاد تصادف کرده بودن.
دکتر: خوشبختانه چیزی نشده فقط..
ادامه دارد...
- ۵۲
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط