بیهوده نقاش بوده ام این همه سال به چشم هایت که می رسم ، قلم موها خیس می شوند به لب هایت که می رسم دستم می لرزد رنگ ها می گریزند و قاب های خالی ، تنها نبودن تو را به دیوار زندگی ام می کوبند
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.