رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
پارت 27
(ویو یونگی)
ساعتای 11بود که یکی زنگ در عمارت رو زد
اجوما رفت و درو باز کرد که ا. ت بود از خوشحالی داشتم پرواز میکردم که ی پسر پشت سر ا. ت اومد و دست ا. ت رو گرفت واقعا شوک شدم اون کیه که دیدم جیمین هم خیلی عصبانی بود پس از خونوادش نبود که پسر گفت بیبی کدومش داداشت
که دیونه شدم و رفتم سمت پسر و یقشو رو گرفت و کبوندمش به دیوار و داد زدم تو دیگ کدوم خری هستی هان با چه جرعتی به دوس دختر من میگی بیبی و دستش رو میگیری هان که گفت دیونه ولم کن که شروع کردم تا جای که میتونستم زدمش که به خودم اومدم دیدم پسر دار خون بالا میار و ا. ت هم دار گریه میکنه ولش کردم و بهش گفتم دیگ حق اینکه به دوس دختر من بیبی بگی و دستش رو بگیری نداری فهمیدی و از عمارت زدم بیرون و رفتم بار
(ویو ا.ت )
یونگی این قدر الکس رو زد که داشت میمورد یاد اون شب که جونگکوک رو زد افتادم داشتم گریه میکردم که یونگی از عمارت رفت تا خواستم به الکس کمک کنم جیمین دستم رو گرفت و منو بورد داخل اتاق و ازم پرسید اون کیه
جیمین ا. ت اون پسر کیه؟
ا. ت الکس دوستم
جیمین دوستت کدوم دوستی به دوستش میگه بیبی یا دستش رو میگیر هان
ا. ت ببین جیمین منو اون فقط دوستیم دوست همین
جیمین ا. ت این من نیستم که باید قانعش کنی میدونی که
ا. ت ار میدونم اما الان از دستش عصبی هستم اون بهترین دوستم رو داشته میکشت
جیمین ا. ت تو اگه شوگا رو بای دختر که بهش بگه ددی و دستش رو بگیر چیکار میکنی هان معلوم میکشیش
ا. ت ار اما این موضوع با اون فرق داره
جیمین این موضوع هیچ فرقی نداره ا. ت ببین همین الان میری و پیداش میکنی چون من خوب یونگی رو میشناسم
ا. ت اما من از کجا بدونم کجاست
جیمین من الان بهت میگم
جیمین زنگ میزن به یونگی
مکالمه
جیمین: هی شوگا کجا رفتی
یونگی:.........
جیمین: هی شوگا حالت خوب
یونگی:.......
جیمین: هی مین یونگی اون جایی
یونگی:..... و یونگی قطع میکن
ا. ت حالا چی
جیمین صدای اهنگ میومد فک کنم رفت بار
ا. ت چی بار
جیمین تو برو پیش اونا منم الان میام
ا. ت باش
ا.ت میر پیششون
ا. ت الکس حالت خوبه
ناهیون ا. ت بنظرت باحالش خوب( با عصبانیت)
اصلا اون کیه بود
ا. ت دوس پسرم
ناهیون دوس پسرت حق نداشتم الکس رو بزن
ا. ت مذرت میخوام واقعا
ناهیون مذرت خوایت رو نمیخوام
الکس هی ناهیون بس دیگه این قدر سرزنشش نکن
بعد تو مثلن دوستشی ها (با درد)
جیمین ا. ت میای
ا. ت اومدم
ا. ت چیه
جیمین پیداش کردم
ا. ت واقعا چجوری
جیمین اینو ولش کن ببین ی بار نزدیک (و ادرس رو مید به ا. ت)
ا. ت باش من میرم اما حواسم به دوستام باش الان پارت،28رو میزارم و ببخشید اگه رمان بد شد 😔
پارت 27
(ویو یونگی)
ساعتای 11بود که یکی زنگ در عمارت رو زد
اجوما رفت و درو باز کرد که ا. ت بود از خوشحالی داشتم پرواز میکردم که ی پسر پشت سر ا. ت اومد و دست ا. ت رو گرفت واقعا شوک شدم اون کیه که دیدم جیمین هم خیلی عصبانی بود پس از خونوادش نبود که پسر گفت بیبی کدومش داداشت
که دیونه شدم و رفتم سمت پسر و یقشو رو گرفت و کبوندمش به دیوار و داد زدم تو دیگ کدوم خری هستی هان با چه جرعتی به دوس دختر من میگی بیبی و دستش رو میگیری هان که گفت دیونه ولم کن که شروع کردم تا جای که میتونستم زدمش که به خودم اومدم دیدم پسر دار خون بالا میار و ا. ت هم دار گریه میکنه ولش کردم و بهش گفتم دیگ حق اینکه به دوس دختر من بیبی بگی و دستش رو بگیری نداری فهمیدی و از عمارت زدم بیرون و رفتم بار
(ویو ا.ت )
یونگی این قدر الکس رو زد که داشت میمورد یاد اون شب که جونگکوک رو زد افتادم داشتم گریه میکردم که یونگی از عمارت رفت تا خواستم به الکس کمک کنم جیمین دستم رو گرفت و منو بورد داخل اتاق و ازم پرسید اون کیه
جیمین ا. ت اون پسر کیه؟
ا. ت الکس دوستم
جیمین دوستت کدوم دوستی به دوستش میگه بیبی یا دستش رو میگیر هان
ا. ت ببین جیمین منو اون فقط دوستیم دوست همین
جیمین ا. ت این من نیستم که باید قانعش کنی میدونی که
ا. ت ار میدونم اما الان از دستش عصبی هستم اون بهترین دوستم رو داشته میکشت
جیمین ا. ت تو اگه شوگا رو بای دختر که بهش بگه ددی و دستش رو بگیر چیکار میکنی هان معلوم میکشیش
ا. ت ار اما این موضوع با اون فرق داره
جیمین این موضوع هیچ فرقی نداره ا. ت ببین همین الان میری و پیداش میکنی چون من خوب یونگی رو میشناسم
ا. ت اما من از کجا بدونم کجاست
جیمین من الان بهت میگم
جیمین زنگ میزن به یونگی
مکالمه
جیمین: هی شوگا کجا رفتی
یونگی:.........
جیمین: هی شوگا حالت خوب
یونگی:.......
جیمین: هی مین یونگی اون جایی
یونگی:..... و یونگی قطع میکن
ا. ت حالا چی
جیمین صدای اهنگ میومد فک کنم رفت بار
ا. ت چی بار
جیمین تو برو پیش اونا منم الان میام
ا. ت باش
ا.ت میر پیششون
ا. ت الکس حالت خوبه
ناهیون ا. ت بنظرت باحالش خوب( با عصبانیت)
اصلا اون کیه بود
ا. ت دوس پسرم
ناهیون دوس پسرت حق نداشتم الکس رو بزن
ا. ت مذرت میخوام واقعا
ناهیون مذرت خوایت رو نمیخوام
الکس هی ناهیون بس دیگه این قدر سرزنشش نکن
بعد تو مثلن دوستشی ها (با درد)
جیمین ا. ت میای
ا. ت اومدم
ا. ت چیه
جیمین پیداش کردم
ا. ت واقعا چجوری
جیمین اینو ولش کن ببین ی بار نزدیک (و ادرس رو مید به ا. ت)
ا. ت باش من میرم اما حواسم به دوستام باش الان پارت،28رو میزارم و ببخشید اگه رمان بد شد 😔
۲۷.۹k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.