love is a killer
love is a killer
p.⁴²
• یک ساعت بعد •
÷ اتتتتتت بدودبیا اینجاااا( زوق )
وایسا الان میاممممممممممم( زوق )
- ای کمر برام نموند
= همچنین
÷ پسرا بیاین اینجا برای لباس ات نظر بدین
=- اومدیم ( خسته )
ویو تهیونگ
( کل پاساژ رو گشتن دیگه برام کمر نمونده بود میخواستم برم تو ماشین که یورا گفت بیاین برا ات لباس انتخاب کنیم رفتیم تو مغازه نشستم رو مبل اتم رفته بود لباس پرو کنه اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود در حدی که چند دقیقه محوش شده بودن اما لباسش خیلی باز بود )
چطور شدم
÷ عالی شدی عالیییی
- ام چیزه یکم زیاد باز نیست
موافقم احساس میکنم شبیه خوناشاما شدم تو فیلما
÷ اصلاًنم باز نیست خیلیم خوشگله
- این جوری نمیشه ( خودش بلند شد و یه لباس به ات داد بره پرو کنه )
ویو ات
( رفتم لباسی که تهیونگ داد رو پرو کنم رفتم لباس رو پوشیدم تو اینه به خودم نگاه کردم واقعا خوش سليقه بود اومدم بیرون یه نفر یه دستمال روی دهنم گذاشت چون زود متوجه شدم نفسم رو حبس کردم و خودمو زدم به بی حوشی ولم کرد اومد بغلم کنه ببرتم که با پا زدم تو دماغش میخواستم جیغ بزنم که اومد و چاقو گذاشت رو گلوم و کنار گوشم آروم گفت )
( دوستان علامت ناشناس از این به بعد اینه ؟؟)
؟؟ اگه جونتون دوست داری هیچ حرفی نزن و حمرام بیا
( با سر تایید کردم که یهو یه سوزن به گردنم زد بعدش سرم گیچ رفت و سیاهیییییی)
ویو تهیونگ
( چند دقیقه ای شد و ات نیومد نگرانش شدم و رفتم دنبالش اما نیود اون لحظه خون جولو چشمام رو گرفته بود کل پاساژ رو زیر و رو کردم اما نبود دوربینای امنیتی رو نگاه کرون دیدم ات از اتاق پرو اومد بیرون که ( همون ماجرا حوصله توضیح ندارم ) و برد میدونستم کار کسی جز پائولو نمیتونه باشه )( دوستان بزارید یه توضیح بدم پائولو یه مرد دورگه ایتالیایی کره ای هست و بزرگ ترین مافیا ایتالیا و رقیب تهیونگ و باهم پدر کشتگی دارن و پائولو چند مدتی برای هوس با اسم یوون ون با ات بود ولی آخر سر به ات خیانت میکنه و باهم کات میکنن )
[ خب ادامه داستان ]
ویو تهیونگ
( داشتم نقشه قتل پائولو رو میکشیدم که یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم خود عوضیش بود )
[ مکالمه ]
- الو
! به به جناب کیم شک داشتم جواب بدی آخه فکر میکردم در گیر نامزادت هستی
- عوضی اون کجاستتتتت( عربده )
! اووووو ویکتوری که هیچ نقطه ضعفی نداشت الان بخاطر یه دختر اینجوری شده ( تمسخر آمیز و خنده )
- ببند اون دهن ف.ا.ک.ی.ت رو اون کجاست باهاش چیکار کردی مردیکه ( عربده )
! حوصله گوشدادن به زر زر کردنات رو ندارم بیا به لوکیشنی که بهت میدم( سرد )
( حرفش رو قط میکنه ) نه تهیونگگگ نیاااااا نیاااا( داد و گریه )
! آها راستی هر یک ساعتی که طولش بدی یکی از عضو های بدن نامزادت قط میشه بای بایی
[ ادامه تو کامنتا ]
p.⁴²
• یک ساعت بعد •
÷ اتتتتتت بدودبیا اینجاااا( زوق )
وایسا الان میاممممممممممم( زوق )
- ای کمر برام نموند
= همچنین
÷ پسرا بیاین اینجا برای لباس ات نظر بدین
=- اومدیم ( خسته )
ویو تهیونگ
( کل پاساژ رو گشتن دیگه برام کمر نمونده بود میخواستم برم تو ماشین که یورا گفت بیاین برا ات لباس انتخاب کنیم رفتیم تو مغازه نشستم رو مبل اتم رفته بود لباس پرو کنه اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود در حدی که چند دقیقه محوش شده بودن اما لباسش خیلی باز بود )
چطور شدم
÷ عالی شدی عالیییی
- ام چیزه یکم زیاد باز نیست
موافقم احساس میکنم شبیه خوناشاما شدم تو فیلما
÷ اصلاًنم باز نیست خیلیم خوشگله
- این جوری نمیشه ( خودش بلند شد و یه لباس به ات داد بره پرو کنه )
ویو ات
( رفتم لباسی که تهیونگ داد رو پرو کنم رفتم لباس رو پوشیدم تو اینه به خودم نگاه کردم واقعا خوش سليقه بود اومدم بیرون یه نفر یه دستمال روی دهنم گذاشت چون زود متوجه شدم نفسم رو حبس کردم و خودمو زدم به بی حوشی ولم کرد اومد بغلم کنه ببرتم که با پا زدم تو دماغش میخواستم جیغ بزنم که اومد و چاقو گذاشت رو گلوم و کنار گوشم آروم گفت )
( دوستان علامت ناشناس از این به بعد اینه ؟؟)
؟؟ اگه جونتون دوست داری هیچ حرفی نزن و حمرام بیا
( با سر تایید کردم که یهو یه سوزن به گردنم زد بعدش سرم گیچ رفت و سیاهیییییی)
ویو تهیونگ
( چند دقیقه ای شد و ات نیومد نگرانش شدم و رفتم دنبالش اما نیود اون لحظه خون جولو چشمام رو گرفته بود کل پاساژ رو زیر و رو کردم اما نبود دوربینای امنیتی رو نگاه کرون دیدم ات از اتاق پرو اومد بیرون که ( همون ماجرا حوصله توضیح ندارم ) و برد میدونستم کار کسی جز پائولو نمیتونه باشه )( دوستان بزارید یه توضیح بدم پائولو یه مرد دورگه ایتالیایی کره ای هست و بزرگ ترین مافیا ایتالیا و رقیب تهیونگ و باهم پدر کشتگی دارن و پائولو چند مدتی برای هوس با اسم یوون ون با ات بود ولی آخر سر به ات خیانت میکنه و باهم کات میکنن )
[ خب ادامه داستان ]
ویو تهیونگ
( داشتم نقشه قتل پائولو رو میکشیدم که یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم خود عوضیش بود )
[ مکالمه ]
- الو
! به به جناب کیم شک داشتم جواب بدی آخه فکر میکردم در گیر نامزادت هستی
- عوضی اون کجاستتتتت( عربده )
! اووووو ویکتوری که هیچ نقطه ضعفی نداشت الان بخاطر یه دختر اینجوری شده ( تمسخر آمیز و خنده )
- ببند اون دهن ف.ا.ک.ی.ت رو اون کجاست باهاش چیکار کردی مردیکه ( عربده )
! حوصله گوشدادن به زر زر کردنات رو ندارم بیا به لوکیشنی که بهت میدم( سرد )
( حرفش رو قط میکنه ) نه تهیونگگگ نیاااااا نیاااا( داد و گریه )
! آها راستی هر یک ساعتی که طولش بدی یکی از عضو های بدن نامزادت قط میشه بای بایی
[ ادامه تو کامنتا ]
۶.۹k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.