تو از دلتنگی شبهای آغوشم چه می دانی
تو از دلتنگیِ شبهایِ آغوشم چه می دانی ؟
از آواری که بی تو ماندهِ بر دوشم ، چه می دانی ؟
از اینکه گفته بودی ، دوستم داری ، ولی رفتی
از آهنگِ صدایِ مانده در گوشم چه می دانی ؟
هنوزم بوی آغوشِ تو را پیراهنم دارد
از اندوهی که من هر روز می پوشم چه می دانی ؟
ببین !! از عشق ناچارم ولی دلگیرم از دستت
از اینکه مثلِ سیر و سرکه می جوشم ، چه می دانی ؟
جوابم را بده ، من یک تماس رفته از دستم
و رنجِ یک شماره یِ فراموشم ! چه می دانی ؟
از اینکه رفته ای و هر چه می کوشم نمی فهمم
چرا رفتی !!! از احساسات مغشوشم چه می دانی؟
افسوس....
از آواری که بی تو ماندهِ بر دوشم ، چه می دانی ؟
از اینکه گفته بودی ، دوستم داری ، ولی رفتی
از آهنگِ صدایِ مانده در گوشم چه می دانی ؟
هنوزم بوی آغوشِ تو را پیراهنم دارد
از اندوهی که من هر روز می پوشم چه می دانی ؟
ببین !! از عشق ناچارم ولی دلگیرم از دستت
از اینکه مثلِ سیر و سرکه می جوشم ، چه می دانی ؟
جوابم را بده ، من یک تماس رفته از دستم
و رنجِ یک شماره یِ فراموشم ! چه می دانی ؟
از اینکه رفته ای و هر چه می کوشم نمی فهمم
چرا رفتی !!! از احساسات مغشوشم چه می دانی؟
افسوس....
- ۵۶۲
- ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط