تو از دلتنگی شبهای آغوشم چه می دانی

تو از دلتنگیِ شبهایِ آغوشم چه می دانی ؟
از آواری که بی تو ماندهِ بر دوشم ، چه می دانی ؟

از اینکه گفته بودی ، دوستم داری ، ولی رفتی
از آهنگِ صدایِ مانده در گوشم چه می دانی ؟

هنوزم بوی آغوشِ تو را پیراهنم دارد
از اندوهی که من هر روز می پوشم چه می دانی ؟

ببین !! از عشق ناچارم ولی دلگیرم از دستت
از اینکه مثلِ سیر و سرکه می جوشم ، چه می دانی ؟

جوابم را بده ، من یک تماس رفته از دستم
و رنجِ یک شماره یِ فراموشم ! چه می دانی ؟

از اینکه رفته ای و هر چه می کوشم نمی فهمم
چرا رفتی !!! از احساسات مغشوشم چه می دانی؟

افسوس....
دیدگاه ها (۳)

‌عشق را دنیا به نام ما نوشت عاشقم من، عاشق این سرنوشت در کنا...

کیستی تو؟ که چنین عاشق و شیدای تو امگویای مهری و محتاج به گر...

گیس گندم! با نسیمم هرچه میخاهی برقصزیر باران گاه لبخندی بزن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط