چند شاتی

چند شاتی
part: end

ا. ت که عکسو دید قلبش شکست
اون عکس از چشم کوک دور نموند
_: این کیه؟
+: هیچکس
_: اگه هیچکسه پس چرا براش داری گریه میکنی
+: کراشمه(گریه)
_: اها
+:(گریه)
رسیدیم عمارت به ا. ت نگا کردم از بس گریه کرده بود خوابش برده
براید بغلش کردم بردمش تو عمارت گذاشتمش رو تخت که دیدم تو خواب داره حرف میزنه
+: من کوک رو دوست دارم.... چجوری بگم؟
_: چی گفتتتت؟ من... منو دوست داره؟ پس چرا امروز اینجوری کرد؟
و هزاران سوال دیگع

فلش به دوسال بعد
اون قرار داد که اون روز مجبور شدم با کوک ببندم به واقعیت تبدیل شد
من الان دو ساله با کوک ازدواج کردم و لونا هم با ته ازدواج کرد مامان تهکوک بیخیال با ازدواج اجباریشون شدن و من و کوک الان یه دختر کوچولو ی ناز به نام سول داریم و یه اقا پسر کوچولو به نام یول تو راه داریم ولی لونا تازه میخواد اقدام کنه😂

خوبه با احساسات کسی تو رابطه بازی نکنیم دخترا دیر فراموش میکنن
و پسرا هم بعد یه رابطه که با احساساتش بازی شده نابود میشه
اصلا چرا باری با احساسات؟ وقتی میتونیم اختلافاتو با حرف زدن حل کرد و یه زندگی زیبا با چند تا فرشته ی آسمونی داشته باشیم❤💫

پایان...:))
دیدگاه ها (۲)

#ناشناس

part¹جونگ کوک تنها وارث خانواده ی جئون که برای انتقام مرگ پد...

چند شاتی part: 8لباسارو خریدیم با کوک به عمارت برگشتیم امشب ...

چند شاتیpart: 7صبح با دل درد از خواب بیدار شدمدیدم تو بغل جن...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

پارت ۸۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط