ای دریغا که پس از آن همه جان بازیها

ای دریغا که پس از آن همه جان بازیها
بر سر کوی تو بی نام و نشانیم هنوز ..

#ادیب_نیشابوری
دیدگاه ها (۳)

شانه اَت را دیر آوَردی سَرَم را باد بُردخِشت خِشت و آجُر آجُ...

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دارتا دست خداحافظی اش را بفشارم....

ماهی تنهای تنگم،کاش دست سرنوشتبرکه ای کوچک به من میداد! دریا...

نکند دست کسی دست تو را لمس کند!!کاش این دلهره اینقدر دل آزار...

هوای کوی تو از سر نمی رود...

ای دریغا لاله‌ی ما گشته گلگون خفته در خون ...خورشیدی تابیدی ...

ای تاج سر عالم و ادم زهرا از کودکیم دل به تو دادم زهراان رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط