به همه جا سرزدیم به کافه هااسکله هاپارک ها

به همه جا سرزدیم ،به کافه ها،اسکله ها،پارک ها...
اما نتواتستیم پیدایش کنیم لعنتی آب شده بود و رفته بود توی زمین. گفتم:
'' من دیگه نیستم خودت دنبالش بگرد.''
گفت:
'' تنهایی نمیتوانم.''
گفتم:'' خیلی خسته ام.'
' به التماس افتاد:'' خواهش میکنم.'' نخواستم تنهایش بگذارم.
باز شروع کردیم به گشتن.
این بار حتی لا به لای کتاب هارا هم نگاه کردیم اما چیزی دستگیرمان نشد. سرانجام از پا افتادم
اما او هنوز هم که هنوز است دنبالش میگردد.
من ایمان دارم که او نمیتواند گمشده اش را پیدا کند.
گمشده ی او بیشتر شبیه خودش است.
به نظر من او باید دنبال خودش بگرددو بد نیست اگر بتواند دستش را در دهان خود فرو کرده
،جمجمه اش را سر انگشتانش لمس کند...📷📸
#آرامکده
دیدگاه ها (۱)

من به سیبی خوشنودم و به بوییدن یک بوته بابونه. من به یک آینه...

به تو که می رسم...👌🍀❤و گونه های گل انداخته از شرمت؛تَرَک بر ...

زندگی...👌🍀❤می‌توان زندگی را با قطعه‌ای پارچه‌ی گلدوزی شده مق...

گاهی...👌🍀❤گاهی فقط گوشِ شنوای هم باشیم. باور کنید همه ی مشکل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط