عرفان امام خمینی در بیان آیت الله العظمی جوادی
🔰 عرفان امام خمینی در بیان آیت الله العظمی جوادی
1⃣ بخش نخست
🔹 بنده در همان بحبوحه قیام ایشان، رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند. دیدم «بحار» مرحوم علامه مجلسی را باز کردهاند و مشغول مطالعه بحث تقیه هستند. او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را میزد و فکر تقیّه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را میزد، فکر جهاد را میکرد و قلبش برای جهاد میتپید. این خصوصیت را داشت. این هنر است. دیدن نار تمثیل است که مولانا گفته است، تعیین که نیست؛ «خود هنر دان دیدن مرگ عیان»، خود هنر دان دیدن بهشت عیان، خود هنر دان دیدن جهنم عیان، خود هنر دان دیدن غیب عیان.
🔹 امام در بخشی از معارف اسلامی جزء یؤمنون بالغیب نبود، جزء «یؤمنون بالشهاده» بود. ما نوعاً جزء مؤمنان بالغیب هستیم؛ یعنی به جهنم ایمان داریم، به بهشت ایمان داریم و به جمیع ما جاء به الوحی ایمان داریم؛ اما همه اینها برای ما ایمان به غیب است. جهنم را که ندیدهایم، به ما گفتند: «جهنمی هست»، گفتیم: آمنّا و سلمّنا؛ «بهشتی هست»، گفتیم: اعتقدنا و صدقنا. ایمان ما، ایمان به غیب است و این ضعیفترین مرحله ایمان است که خدای ناکرده انسان اگر از این مرحله سقوط کند، دیگر مؤمن نیست.
🔹 اینکه قرآن فرمود: «یؤمنون بالغیب»، این بیان حداقل است، نه معیار کمال؛ یعنی از این حداقل مگذرید، وگرنه آن که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» که ایمان به شهادت دارد، ایمان به غیب ندارد. او با بهشت همراه است، او جهنم را از نزدیک میبیند؛ چون خودش «قسیم الجنه و النار» است و امام جزء مراحل یؤمنون بالشهاده بود. بنابراین از مرگ هراسی نداشت.
🔹 اغلب ما عاقلانه سخن میگوییم، وهمانه (با وهم) کار میکنیم. الان اگر یک مرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: «شب پیش او بخواب»، برهان عقلی خوب اقامه میکند، در آن زمینه ممکن است مقالهای بنویسد که مرده، مرده است و دیگر کاری با آدم ندارد. استدلال که میکند، میبیند بله همراه است، اما اگر بگویید: حالا شب پیش او بخواب، میترسد.
🔹 این توّهمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن دأب خیلی از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل میکرد و عقلی که ذات اقدس اله به او داده بوده به حول و قوه عقل الهی، کان یقوم و یقعد، نه مثل ما که با عقل حرف میزنیم، اما فی الوهم اقوم و اقعد میگوییم؛ چون او بمعزل عن تقیه الموت بود، هراسی نداشت. ایشان وقتی هراس نداشته باشد، «شرح صدر» دارد؛ چون انسانی که میترسد، غمگین میشود. غم را که غم گفتهاند، برای این است که مثل ابر، مثل غمام، فضای دل را میبندد و نمیگذارد آن شمس اندیشهها، فضای ذهن را روشن کند. آدم غمگین، غمامزده است؛ بنابراین وجود او را آفتاب نمیگیرد. انسان هراسناک، غمگین است. انسان غمگین زیر غمام و ابر به سر میبرد و دیگر شمس و عقل و عرفان و... شرح صدر به او نمیدهد؛ چون بر او نمیتابد، لذا در اندیشههایش لرزان است.
🔹 امام این چنین نبود، شفاف بود، با شرح صدر این کار را میکرد. وجود مبارک موسی(ع) و هارون(ع) که درخواست شرح صدر میکردند: «رب اشرح لی صدری و یسرّ لی امری»، به همین مناسبت بوده. امام هم چون شرح صدر داشت، باورش شده بود که این راه حق است و باورش شده بود که این کار را برای رضای خدا میکند و باورش شده بود که کاری را که خدا به عهده میگیرد، شکست در آن راه ندارد. بنابراین چون از مرگ نمیترسید، از مبادی مرگ هم نمیترسید، از مؤخّرات مرگ هم نمیترسید.
🔹 بعضی از امور هستند که جزء مبادی مرگاند؛ فلان حادثه اگر پیش بیاید، به مرگ منتهی میشود. بعضی از امور جزء مؤخرات و لوازم مرگاند که اگر انسان مرد، فلان حادثه پیش میآید. کسی که از مرگ هراسی ندارد، نه از مبادی قبل از مرگ میترسد، نه از پیامدهای بعد از مرگ. این خصوصیت ایشان بارز بود.
📚 افتتاحیه همایش «اندیشه های اخلاقی و عرفانی امام خمینی (س)» ۱۳۸۲
#المرسلات #استاد_علی_فرحانی
@Hasanabbasi_students
1⃣ بخش نخست
🔹 بنده در همان بحبوحه قیام ایشان، رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند. دیدم «بحار» مرحوم علامه مجلسی را باز کردهاند و مشغول مطالعه بحث تقیه هستند. او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را میزد و فکر تقیّه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را میزد، فکر جهاد را میکرد و قلبش برای جهاد میتپید. این خصوصیت را داشت. این هنر است. دیدن نار تمثیل است که مولانا گفته است، تعیین که نیست؛ «خود هنر دان دیدن مرگ عیان»، خود هنر دان دیدن بهشت عیان، خود هنر دان دیدن جهنم عیان، خود هنر دان دیدن غیب عیان.
🔹 امام در بخشی از معارف اسلامی جزء یؤمنون بالغیب نبود، جزء «یؤمنون بالشهاده» بود. ما نوعاً جزء مؤمنان بالغیب هستیم؛ یعنی به جهنم ایمان داریم، به بهشت ایمان داریم و به جمیع ما جاء به الوحی ایمان داریم؛ اما همه اینها برای ما ایمان به غیب است. جهنم را که ندیدهایم، به ما گفتند: «جهنمی هست»، گفتیم: آمنّا و سلمّنا؛ «بهشتی هست»، گفتیم: اعتقدنا و صدقنا. ایمان ما، ایمان به غیب است و این ضعیفترین مرحله ایمان است که خدای ناکرده انسان اگر از این مرحله سقوط کند، دیگر مؤمن نیست.
🔹 اینکه قرآن فرمود: «یؤمنون بالغیب»، این بیان حداقل است، نه معیار کمال؛ یعنی از این حداقل مگذرید، وگرنه آن که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» که ایمان به شهادت دارد، ایمان به غیب ندارد. او با بهشت همراه است، او جهنم را از نزدیک میبیند؛ چون خودش «قسیم الجنه و النار» است و امام جزء مراحل یؤمنون بالشهاده بود. بنابراین از مرگ هراسی نداشت.
🔹 اغلب ما عاقلانه سخن میگوییم، وهمانه (با وهم) کار میکنیم. الان اگر یک مرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: «شب پیش او بخواب»، برهان عقلی خوب اقامه میکند، در آن زمینه ممکن است مقالهای بنویسد که مرده، مرده است و دیگر کاری با آدم ندارد. استدلال که میکند، میبیند بله همراه است، اما اگر بگویید: حالا شب پیش او بخواب، میترسد.
🔹 این توّهمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن دأب خیلی از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل میکرد و عقلی که ذات اقدس اله به او داده بوده به حول و قوه عقل الهی، کان یقوم و یقعد، نه مثل ما که با عقل حرف میزنیم، اما فی الوهم اقوم و اقعد میگوییم؛ چون او بمعزل عن تقیه الموت بود، هراسی نداشت. ایشان وقتی هراس نداشته باشد، «شرح صدر» دارد؛ چون انسانی که میترسد، غمگین میشود. غم را که غم گفتهاند، برای این است که مثل ابر، مثل غمام، فضای دل را میبندد و نمیگذارد آن شمس اندیشهها، فضای ذهن را روشن کند. آدم غمگین، غمامزده است؛ بنابراین وجود او را آفتاب نمیگیرد. انسان هراسناک، غمگین است. انسان غمگین زیر غمام و ابر به سر میبرد و دیگر شمس و عقل و عرفان و... شرح صدر به او نمیدهد؛ چون بر او نمیتابد، لذا در اندیشههایش لرزان است.
🔹 امام این چنین نبود، شفاف بود، با شرح صدر این کار را میکرد. وجود مبارک موسی(ع) و هارون(ع) که درخواست شرح صدر میکردند: «رب اشرح لی صدری و یسرّ لی امری»، به همین مناسبت بوده. امام هم چون شرح صدر داشت، باورش شده بود که این راه حق است و باورش شده بود که این کار را برای رضای خدا میکند و باورش شده بود که کاری را که خدا به عهده میگیرد، شکست در آن راه ندارد. بنابراین چون از مرگ نمیترسید، از مبادی مرگ هم نمیترسید، از مؤخّرات مرگ هم نمیترسید.
🔹 بعضی از امور هستند که جزء مبادی مرگاند؛ فلان حادثه اگر پیش بیاید، به مرگ منتهی میشود. بعضی از امور جزء مؤخرات و لوازم مرگاند که اگر انسان مرد، فلان حادثه پیش میآید. کسی که از مرگ هراسی ندارد، نه از مبادی قبل از مرگ میترسد، نه از پیامدهای بعد از مرگ. این خصوصیت ایشان بارز بود.
📚 افتتاحیه همایش «اندیشه های اخلاقی و عرفانی امام خمینی (س)» ۱۳۸۲
#المرسلات #استاد_علی_فرحانی
@Hasanabbasi_students
- ۲.۷k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط