Lust for Love pThe eighth Horcrux
𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗅𝗎𝗌𝗍
Lust for Love p28:The eighth Horcrux𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: Brooklyn baby-Lana Del rey🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
فضای عمارت که دور از چشم ماگلها بود،سنگین بود و سرد.تنها سه نفری هم که توی عمارت اقامت داشتن،پراکنده بودن.سرانجام بحثی داغ که درمورد شکست هاگوارتز مقابل مرگخواران بود؛نتیجه گیری این بود که معجزه بود که هری زنده مونده بود.
مبارزه ی هری و دارک لرد به پی بردن این ختم شده بود که لرد ولدمورت،هورکراکس های دیگه ای ساخته.هری فرار کرده بود،اما هاگوارتز شکست خورده بود.
رونالد صدا زد:هری!
هری از منظره ی پشت پنجره چشم برداشت و از اتاق خارج شد و پله ها رو پایین اومد.حس مجرمی رو داشت که از تیغه ی اعدام فرار کرده و تنش سنگین بود:چی شده؟
نشست و باز،چند ساعت مشغول این حرف شدن که هورکراکس هشتم چه چیزیه.
رونالد حدس زد:نکنه یه چیزی بوده که از عمارت پدرش ورداشته؟
هری مخالفت کرد:عمرا..از اونها متنفر بوده.
-شایدم چوب جادوش باشه...
صدای هرماینی که یکهو پیداش شده بود پرید وسط حرفش:هیچکس چوب جادوش رو تبدیل به یه پاره از جونش نمیکنه رون.
رونالد جواب داد:اخه میدونی،هیچکس جز اون روحشو هشت پاره نمیکنه.
هرماینی بی اعتنا به فکر فرو رفت.چند ثانیه سکوت شد و کریچر وارد اتاق شد:سوپ پیاز فرانسوی،ارباب هری!
برخلاف بقیه،کریچر از دو روز پیش بخاطر اینکه باز برگشته بودن پیشش؛سر از پا نمیشناخت.
هرماینی مهربانانه و کمی هم مادرانه،لبخند زد:ممنونیم کریچر.
کریچر که رفت،رونالد گفت:انقدر باهامون خوب شده که باورم نمیشه یه موقع دوست داشتم سر قطع شدهشو بزنم به دیوار.
مشغول سوپ پیاز فرانسوی فوق العاده خوشمزه شدن.چند دقیقه سکوت شد،تا اینکه هرماینی از فکری که به سرش زده بود،یکهو سوپ رو ریخت و جیغ کشید:فهمیدم!
-یا مرلین!چیو فهمیدی؟
هرماینی نفس نفس زنان گفت:هورکراکس هشتم!
دورا نات!
⋆
برای پارت بیست و نهم،لایکها باید به 20 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯 . . .
Lust for Love p28:The eighth Horcrux𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: Brooklyn baby-Lana Del rey🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
فضای عمارت که دور از چشم ماگلها بود،سنگین بود و سرد.تنها سه نفری هم که توی عمارت اقامت داشتن،پراکنده بودن.سرانجام بحثی داغ که درمورد شکست هاگوارتز مقابل مرگخواران بود؛نتیجه گیری این بود که معجزه بود که هری زنده مونده بود.
مبارزه ی هری و دارک لرد به پی بردن این ختم شده بود که لرد ولدمورت،هورکراکس های دیگه ای ساخته.هری فرار کرده بود،اما هاگوارتز شکست خورده بود.
رونالد صدا زد:هری!
هری از منظره ی پشت پنجره چشم برداشت و از اتاق خارج شد و پله ها رو پایین اومد.حس مجرمی رو داشت که از تیغه ی اعدام فرار کرده و تنش سنگین بود:چی شده؟
نشست و باز،چند ساعت مشغول این حرف شدن که هورکراکس هشتم چه چیزیه.
رونالد حدس زد:نکنه یه چیزی بوده که از عمارت پدرش ورداشته؟
هری مخالفت کرد:عمرا..از اونها متنفر بوده.
-شایدم چوب جادوش باشه...
صدای هرماینی که یکهو پیداش شده بود پرید وسط حرفش:هیچکس چوب جادوش رو تبدیل به یه پاره از جونش نمیکنه رون.
رونالد جواب داد:اخه میدونی،هیچکس جز اون روحشو هشت پاره نمیکنه.
هرماینی بی اعتنا به فکر فرو رفت.چند ثانیه سکوت شد و کریچر وارد اتاق شد:سوپ پیاز فرانسوی،ارباب هری!
برخلاف بقیه،کریچر از دو روز پیش بخاطر اینکه باز برگشته بودن پیشش؛سر از پا نمیشناخت.
هرماینی مهربانانه و کمی هم مادرانه،لبخند زد:ممنونیم کریچر.
کریچر که رفت،رونالد گفت:انقدر باهامون خوب شده که باورم نمیشه یه موقع دوست داشتم سر قطع شدهشو بزنم به دیوار.
مشغول سوپ پیاز فرانسوی فوق العاده خوشمزه شدن.چند دقیقه سکوت شد،تا اینکه هرماینی از فکری که به سرش زده بود،یکهو سوپ رو ریخت و جیغ کشید:فهمیدم!
-یا مرلین!چیو فهمیدی؟
هرماینی نفس نفس زنان گفت:هورکراکس هشتم!
دورا نات!
⋆
برای پارت بیست و نهم،لایکها باید به 20 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯 . . .
- ۲۵۶
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط