گل سمے 🥀 پارت ۴
گل سمے 🥀 پارت ۴
(از زبون مایکی)
میکو همون جوری که اما بغلش کرده بود خوابش برد، اون واقعاً قیافش شبیه تاکه میتیچی عه اما اخلاقیاتش اصلا شبیه تاکه میتیچی نیست خیلی بالغ تر از سنش رفتار می کنه شاید شبیه هینا چانه؟ نمی دونم شاید
اما: عهههه خوابش برده
مایکی: آروم تر حرف بزن بیدار میشه
اما: باشه باشه ببخشید
مایکی: بیا برو بزارش توی اتاق
اما: نمی خوام میخوام بغلم باشه ಠ ೧ ಠ
(از زبون نویسنده)
مایکی اوففففی کشید
مایکی: باشه فقط حواست باشه بیدار نشه
بعد هم هردو رفتن روی مبل نشستن و همه به غیر از اما و دراکن و سانزو داشتن به مایکی نگاه می کردن
چیفویو: این بچه واقعاً دختر تاکه میچی عه مایکی ؟
مایکی: آره
سنجو: شوخی نکنی مایکی که از این شوخی ها خوشم نمیاد
مایکی: بنظرت من شوخی دارم (پوکر)
بعد هم همه ساکت نشستن که میکو بیدار شد
میکو: اوهایو (با حالت خواب آلود)
مایکی: عه بیدار شدی میکو چان
میکو: آره مایکی کون
چیفویو: امم..چیزه میکو چان
میکو: بله آقا
چیفویو: میتونی بهم بگی چیفویو
میکو: باشه چیفویو سان
(از زبون میکو)
باجی: خوبه فسقلی راستی چند سالته
چیییییییی؟ این الان به من گفت فسقلی هاااا⁉️
میکو آروم باش آرامش خودتو حفظ کن ಠ_ʖಠ
میکو: اولن اسم من میکو عه نه فسقلی دومن 15 سالمه
باجی: آها اوکی
دراکن: راستی تو خواهر یا برادر داری؟
میکو: آره دارم یک برادر بزرگتر از خودم دارم
مایکی: اون کجاست میکو؟
میکو: معلوم نیست همیشه درگیر کارای گنگه ಠ_ʖಠ
مایکی: اسم گنگش چیه؟
میکو: تومان
وقتی این رو گفتم همه چشم هاشون چهار تا شد، نکنه چیز بدی گفتم؟ نمی دونم
مایکی: میکو میتونی بهش زنگ بزنی بیاد اینجا
میکو: آره
بعد هم مایکی کون بهم اشاره کرد برم پیش منم سریع از کنار اما چان بلند شدم رفتم پیشش نشستم اون بهم یک گوشی داد تازنگ بزنم
ریکو: الو
میکو: سلام داداشییی
ریکو: دختره@*@*@*@ کجاییییییییییی
میکو: آروم باش داداش گلم بیا ©©©©©©©
ریکو: الان میام
(از زبون مایکی)
میکو همون جوری که اما بغلش کرده بود خوابش برد، اون واقعاً قیافش شبیه تاکه میتیچی عه اما اخلاقیاتش اصلا شبیه تاکه میتیچی نیست خیلی بالغ تر از سنش رفتار می کنه شاید شبیه هینا چانه؟ نمی دونم شاید
اما: عهههه خوابش برده
مایکی: آروم تر حرف بزن بیدار میشه
اما: باشه باشه ببخشید
مایکی: بیا برو بزارش توی اتاق
اما: نمی خوام میخوام بغلم باشه ಠ ೧ ಠ
(از زبون نویسنده)
مایکی اوففففی کشید
مایکی: باشه فقط حواست باشه بیدار نشه
بعد هم هردو رفتن روی مبل نشستن و همه به غیر از اما و دراکن و سانزو داشتن به مایکی نگاه می کردن
چیفویو: این بچه واقعاً دختر تاکه میچی عه مایکی ؟
مایکی: آره
سنجو: شوخی نکنی مایکی که از این شوخی ها خوشم نمیاد
مایکی: بنظرت من شوخی دارم (پوکر)
بعد هم همه ساکت نشستن که میکو بیدار شد
میکو: اوهایو (با حالت خواب آلود)
مایکی: عه بیدار شدی میکو چان
میکو: آره مایکی کون
چیفویو: امم..چیزه میکو چان
میکو: بله آقا
چیفویو: میتونی بهم بگی چیفویو
میکو: باشه چیفویو سان
(از زبون میکو)
باجی: خوبه فسقلی راستی چند سالته
چیییییییی؟ این الان به من گفت فسقلی هاااا⁉️
میکو آروم باش آرامش خودتو حفظ کن ಠ_ʖಠ
میکو: اولن اسم من میکو عه نه فسقلی دومن 15 سالمه
باجی: آها اوکی
دراکن: راستی تو خواهر یا برادر داری؟
میکو: آره دارم یک برادر بزرگتر از خودم دارم
مایکی: اون کجاست میکو؟
میکو: معلوم نیست همیشه درگیر کارای گنگه ಠ_ʖಠ
مایکی: اسم گنگش چیه؟
میکو: تومان
وقتی این رو گفتم همه چشم هاشون چهار تا شد، نکنه چیز بدی گفتم؟ نمی دونم
مایکی: میکو میتونی بهش زنگ بزنی بیاد اینجا
میکو: آره
بعد هم مایکی کون بهم اشاره کرد برم پیش منم سریع از کنار اما چان بلند شدم رفتم پیشش نشستم اون بهم یک گوشی داد تازنگ بزنم
ریکو: الو
میکو: سلام داداشییی
ریکو: دختره@*@*@*@ کجاییییییییییی
میکو: آروم باش داداش گلم بیا ©©©©©©©
ریکو: الان میام
۱.۵k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.