رسیده آخر اسفند و رو به پایانم

رسیده آخــــــــر اسفند و رو به پایانم
قسم نده! که به جان تو هم نمی مانم

تو و جهان و همه مردمش عوض شده‌اید
و من هنـــــــــوز همان شاعر پریشانم

چگونه با تو بمانم؟ بهار نزدیک است
تو بوته ی گل سرخی و من زمستانم

تو پیش من سخن از روز جشن می‌گویی
من از تقارن عیــــــد و عــــزا گریزانم

شبی که ماه به بالای شهـــرمان برسد
من آسمانی ام و تو... تو را نمی دانم.. #محمدرضا_طاهری 💟 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 ☘ 🌿 🍎 🍎 🍎
دیدگاه ها (۱)

بی وفا،من در هوایت،بی هـوا بـغضم گـرفتبی صدا سوزِ صدایت،بی ه...

روزهایم را با چشمانت شروع میکنم هر ظهر غذای مورد علاقه‌ت را ...

وقتی به زلف، حال پریشان اضافه شدیک حس عاشقانه به انسان اضافه...

نه تو می‌مانی و نه اندوهو نه هیچیک از مردم این آبادی…به حباب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط