یه روز یه دختره میره سر قرار با دوست پسرش

یه روز یه دختره میره سر قرار با دوست پسرش
اون دلش یه حلقه میخواست
ولی پسر یه عروسک گرفته بود
دختر از عصبانیت عروسکو پرت میکنه وسط خیابون

پسر میره که عروسکو برداره ولی ماشین بهش میزنه و میمیره

تو مجلس تشیع جنازه دختر عروسکو تو بغلش گرفته بود
که یهو یه صدایی از عروسک اومد
( با من ازدواج میکنی )
دختر عروسکو باز میکنه و میبینیه که توش یه حلقس
دیدگاه ها (۱۸)

پارت ۱۶#ارناز بغلم اومد بیرون سعی کرد صورتشو قایم کنه که من ...

مرسی

هرکی بدی بهش کردم بگین شرمندم

پس بیاید آدم باشید

پارت ۱۱شبو تو اون کلبه میگذروننلیا وقتی از خواب بیدار میشه م...

از اونجایی که شبه و بنده کرم دارم گفتم یکم بترسونمتون😈😂یه دا...

P6🍯&اما من خیلی دلم براش تنگ شده{بغض}-میدونم عزیزم میدونم ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط