(تکپارتی از امیدمون بخاطر اومدنش🥳🥳🥳)
(تکپارتی از امیدمون بخاطر اومدنش🥳🥳🥳)
وقتی از سربازی آمده بود ولی تو رو تو فرودگاه ندید ناراحت و عصبی شد ولی نمیدونست که تو.....
ویو(جیهوپ)
بلخره سربازیم تموم شد دل تو دلم نیست که ا.ت رو ببینم رسیدم فرودگاه اما ا.ت نبود سعی کردم از جعمه ارمی ها پیداش کنم با صورتی نگران داشتم نگاه میکردم که یکی از ارمی ها گفت
ارمی : اوپا دنباله چی میگردی چرا ناراحتی
جیهوپ: ن بابا من فقط خیلی خوشحالم باور کنید (از اون خنده های همیشگی میزنه)
ی لبخند زدم صدا تشویق ها بیشتر و بلندتر شد ولی هنوزم داشتم به فرشته کوچولوم فک میکردم
ویو(ا.ت)
دقیقا یک ماه قبل از سربازی تموم شدن سربازی جیهوپ اومد کنارم ولی اون شب یه شب رویای ساخت برام دیوونه ولی مشکل اینکه من حاملم از وقتی فهمیدم حاملم ب دیدن هوپی نرفتم از بس گریه کردم چشام پف کرده بود من میدونم که جیهوپ هنوز آمادگی پدر شدن نداره من باید بچه مونو سقط کنم همینجوری داشتم به برگه آزمایش نگاه میکردم که یهو
ویو(جیهوپ)
بعداز اینکه از ارمی ها جدا شدم با عصبانیت رفتم خونه اینقدر ازش عصبی بودم که اگه پیداش کنم کاری میکنم ده قلو بیاره با قدرم های سریع و محکم رفتم تو اتاق که دیدم فرشته کوچولوم اینقدر گریه کرده بود که چشاش پف کرده بود عصبانیتم رفته بود ولی ناراحتی اومد بجاش با قدم های سریع رفتم بغلش کردم
جیهوپ:بیب دلم خیلی برات تنگ شده بود چرا توی فرودگاه نبود ها (یزره دادو بغض)
دیدم ی چیزی پشتش قایم کرده
جیهوپ:اون چیه پشتت
ا.ت:عا عشقم من دلم خیلی تنگ شده بود خب دیگه چه خبر
جیهوپ: بحثو عوض نکن گفتم اونیکه پشتته رو بده(با عربده شدید)
کاغذ آروم گذاشت تو دستم وای باورم نمیشد یعنی من پدر شدم کلی خوشحال بودم که ی امید کوچولو قراره از فرشته کوچولوم بیاد ولی با حرفی که ا.ت زد...
وقتی از سربازی آمده بود ولی تو رو تو فرودگاه ندید ناراحت و عصبی شد ولی نمیدونست که تو.....
ویو(جیهوپ)
بلخره سربازیم تموم شد دل تو دلم نیست که ا.ت رو ببینم رسیدم فرودگاه اما ا.ت نبود سعی کردم از جعمه ارمی ها پیداش کنم با صورتی نگران داشتم نگاه میکردم که یکی از ارمی ها گفت
ارمی : اوپا دنباله چی میگردی چرا ناراحتی
جیهوپ: ن بابا من فقط خیلی خوشحالم باور کنید (از اون خنده های همیشگی میزنه)
ی لبخند زدم صدا تشویق ها بیشتر و بلندتر شد ولی هنوزم داشتم به فرشته کوچولوم فک میکردم
ویو(ا.ت)
دقیقا یک ماه قبل از سربازی تموم شدن سربازی جیهوپ اومد کنارم ولی اون شب یه شب رویای ساخت برام دیوونه ولی مشکل اینکه من حاملم از وقتی فهمیدم حاملم ب دیدن هوپی نرفتم از بس گریه کردم چشام پف کرده بود من میدونم که جیهوپ هنوز آمادگی پدر شدن نداره من باید بچه مونو سقط کنم همینجوری داشتم به برگه آزمایش نگاه میکردم که یهو
ویو(جیهوپ)
بعداز اینکه از ارمی ها جدا شدم با عصبانیت رفتم خونه اینقدر ازش عصبی بودم که اگه پیداش کنم کاری میکنم ده قلو بیاره با قدرم های سریع و محکم رفتم تو اتاق که دیدم فرشته کوچولوم اینقدر گریه کرده بود که چشاش پف کرده بود عصبانیتم رفته بود ولی ناراحتی اومد بجاش با قدم های سریع رفتم بغلش کردم
جیهوپ:بیب دلم خیلی برات تنگ شده بود چرا توی فرودگاه نبود ها (یزره دادو بغض)
دیدم ی چیزی پشتش قایم کرده
جیهوپ:اون چیه پشتت
ا.ت:عا عشقم من دلم خیلی تنگ شده بود خب دیگه چه خبر
جیهوپ: بحثو عوض نکن گفتم اونیکه پشتته رو بده(با عربده شدید)
کاغذ آروم گذاشت تو دستم وای باورم نمیشد یعنی من پدر شدم کلی خوشحال بودم که ی امید کوچولو قراره از فرشته کوچولوم بیاد ولی با حرفی که ا.ت زد...
۴۳۲
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.