شب میرسد ز راه ز راه همشگی

🍒🌱شب می‌رسد ز راه ، ز راه هميشگی 
شب , با همان ردای سياه هميشگی
ترديد ، در برابر‌ بد ، خوب ، نيستی
چشمت چراغ سبز و سه راه هميشگی
عاشق شدن گناه بزرگی‌ست- گفته اند:
ماييم و ثقل بار گناه هميشگی!
می‌بينمت که صيد دل خسته می‌کنی
با سحر چشم مهرگياه هميشگی
ای‌کاش می‌شد آن که به ره باز بينمت
با شرم و ناز و نيم نگاه هميشگی!
با بی ستاره های جهان گريه کرده‌ام
يک آسمان ستاره گواه هميشگی
تا راز دل بگويم در خويشتن شدم
سر برده ام به چاه، به چاه هميشگی
نازت نمی‌کشم که لگد مال هر کسی
ماهی, ولی دريغ! نه ماه هميشگی!
خرگوشکم به شعبده می آورم برون
خرگوش ديگری ز کلاه هميشگی
موی تو خرمنی ست طلايی، به دست باد
در چشم من ، جهان ، پر کاه هميشگی
آرامش شبانه مگر می‌توان خريد؟
با سکه ی قديمی ماه هميشگی
يک باغ ، بی ترنم مرغان در قفس
سوغات روز ، روز تباه هميشگی
حيف از غزل که تنگ بلور است پر شود
با اشک گرم و سردی آه هميشگی!🍒🌱
((منوچهر نیستانی))
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒درخــت بــالا بلنــد مــن!بــاور کــن ایــن همــه خــواستـ...

🍒🌱چشمهایم را بگیر وچشمهایت را مگیرای که بی چشمهای تو کار عشق...

🍒🌱ای فلک بر من عجب نقش غریبی ساختی  بر مراد خویش بودم بی مرا...

اینکه جانش بر لب آمد، دَم نزد نامش دل استبند بر این چینی صد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط