ازکوچه ی زیبای توامروز گذشتم

ازکوچه ی زیبای توامروز گذشتم
دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم
یک لحظه به یادتودرآن کوچه نشستم

دیدم که ز سر تابه قدم شوق وامیدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم

آن شورجوانی نرود لحظه ای ازیاد
ای راحت جان ودل من خانه ات آباد
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد

هرگز نشود مهرتوای شوخ فراموش
کی آتش عشق توشود یک سره خاموش

هرجا که نشستم سخن ازعشق توگفتم
با اشک جگر سوز،دل سخت تو سفتم
خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم

دل می تپد ازشوق که امروز کجایی
شاید که دگرباره ازاین کوچه بیا یی
دیدگاه ها (۱)

جــآے خالیَتـــــــ آنقــــَدر بُــــزُرگـــــــ شُـــدهکه ح...

گفتی دوستت دارم قدر قطره قطره بارونی که قراره ببارهگفتم عاشق...

. ﺩﺭ ﺩﻟـــﻢ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﻣﺸﺐ ﻋﺸـــﻖ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺷﺐ...

*دنیای من دنیای تردید و یقین استیک عمر بی تاب کسی بودن همین ...

از   کوچه  زیبای   تو   امروز  گذشتمدیدم که همان  عاشق معشوق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط