دوستی از من خواست برای خدا نامه بنویسم.
دوستی از من خواست برای خدا نامه بنویسم.
اولش در دلم گفتم من با خدا چکار دارم این وسط؟ ولی بعد دیدم پیشنهاد بدی هم نیست...
خصوصا که امشب گویا میهمانیاش هم تمام شده و نشسته روی ایوان دارد سیگار میکشد و بهترین زمان است برای نامه نوشتن...
بله خدا جان، حواست با منه؟
بچه که بودم مادربزرگم تو را به من معرفی کرد
میگفت خیلی آدم خوبی هستی
خیلی مهربانی
خیلی بخشندهای
خیلی حامیای
هوای بندههایت را داری
هیچکس را تنها نمیگذاری
میگفت خیلی بزرگی
آنقدری که در مغز من نمیگنجد...
از تو یک داستانی تعریف میکرد
میگفت روزی هنگام درد دل کردن به یکنفر گفتی: "من با بندههایم طوری رفتار میکنم که احساس میکنند تنها بندهی من هستند
ولی بندههای من کلی خدا دارند"
مادربزرگم میگفت طوری زندگی کنم که تو تنها خدای زندگیام باشی.
من خودم خیلی باهات حال میکردم
خیلی دوستت داشتم...
خیلی خوب بودی، خیلی مهربان بودی.
نمیدانم چرا بزرگ که شدم عوض شدی
اصلا انگار دیگر حال نداری
خستهای
انگار دلت از چیزی گرفتهاست
خب اگر غمگینی و مشکلی داری بیا به خود من بگو
این همه پیامبر داشتی
چرا با هیچکدام درد دل نکردی؟!
چند سالیست انگار خوابت میآید...
یک چشم داری دنیا را میپایی...
راستی از فرشتههایت چه خبر؟
چرا فقط عزرائیل فعال است؟ باقی چه میکنند؟
میگفتند میکائیل روزیرسان است
حالا ما دستمان به دهنمان میرسد، شکر...
ولی اینهمه آدم بی روزی چه میکنند؟
همین جناب جبرئیل
دقیقا الان دارد چه میکند؟
آنشبهایی که ما برای معشوق میگریستیم
کجا بود که بیاید به خواب معشوق ما و بگوید در چه حالیم؟ کجا بود؟
اینهمه صدایت کردیم. کجا بود؟
همین اسرافیل. فقط بلد است صور بزند؟
خب اگر بیکار نشستهاست بگو بیاید کمک کند...
چند تا معجزه کردی و تمام شد رفت؟ فکر کردی دنیا شده گل و بلبل؟ اگر هنوز هستی
چرا دیگر کارهای بزرگ نمیکنی؟
مثلا تو اگر خدایی و خفنی، چه از خدایی و خفنیات کم میشود که معجزه کنی و بزنی مرزها را ور داری؟ میدانی چقدر آدم دلتنگ هستند؟ اصلا میدانی دلتنگی یعنی چه؟
خوش به حالت. خدایی، قوی هستی و نمیدانی دلتنگی یعنی چه
عاشق نمیشوی
دوری اذیتات نمیکند
مادربزرگ نداری که دلتنگش شوی...
فرودگاه نرفتهای تا گریان از پشت پنجره با هواپیما بای بای کنی...
سر مزار هم که بروی یحتمل گریه نمیکنی... چون قویای...
ولی خب کسانی که قوی هستند در اینجور مواقع دیگران را آرام میکنند...
اینکار را چرا نمیکنی؟
میگویند کسی که اینحرفها را بزند بدبخت میشود
سوسک میشود...
خب اگر راست است، تو چه خدایی هستی که جنبهی انتقاد نداری؟
اگر دروغ است، چرا کسانی که اینحرفها را به دروغ از زبان تو و دوستانت میزنند را سوسک نمیکنی ما را راحت کنی؟
واقعا انقدر جدی و خشکی؟ چرا چهار تا شوخی نمیکنی با مردم بخندیم؟ نهایت شوخیات شدهاست خاورمیانه که خیلی شوخی زشتیست...
چه میشود چند آیهی بامزه نازل کنی و دل مردم را شاد کنی. چیزی کم میشود؟
وضع دنیا را میبینی؟ آنور یک عده سر تو دارند میجنگند
خوشت میآید؟
اگر خوشت نمیآید چرا یکهو نمیآیی خودت آتشبس اعلام کنی؟ میترسی خودت را هم بگیرند و زندان بیندازند و یا بکشند؟
خب از اول چرا گذاشتی کار به اینجا بکشد؟
خدا جان...
من ترجیح میدهم تو باشی
واقعی باشی
واقعا وجود داشته باشی
واقعا همان بخشنده و مهربانی باشی که در بچگی میشناختم
باور کن اینطوری برای من راحتتر است، خیلی راحتتر است...
یک کاریش بکن...
یحتمل ملائک شبکههای بدی را میبینند که اینگونه از وضع دنیا بیخبر اند. چند فرشته بفرست که از نزدیک وضع دنیا را ببینند.
گول این رسانهها را نخور...
#کیومرث_مرزبان
#اصن_هسی!؟😔 💔
اولش در دلم گفتم من با خدا چکار دارم این وسط؟ ولی بعد دیدم پیشنهاد بدی هم نیست...
خصوصا که امشب گویا میهمانیاش هم تمام شده و نشسته روی ایوان دارد سیگار میکشد و بهترین زمان است برای نامه نوشتن...
بله خدا جان، حواست با منه؟
بچه که بودم مادربزرگم تو را به من معرفی کرد
میگفت خیلی آدم خوبی هستی
خیلی مهربانی
خیلی بخشندهای
خیلی حامیای
هوای بندههایت را داری
هیچکس را تنها نمیگذاری
میگفت خیلی بزرگی
آنقدری که در مغز من نمیگنجد...
از تو یک داستانی تعریف میکرد
میگفت روزی هنگام درد دل کردن به یکنفر گفتی: "من با بندههایم طوری رفتار میکنم که احساس میکنند تنها بندهی من هستند
ولی بندههای من کلی خدا دارند"
مادربزرگم میگفت طوری زندگی کنم که تو تنها خدای زندگیام باشی.
من خودم خیلی باهات حال میکردم
خیلی دوستت داشتم...
خیلی خوب بودی، خیلی مهربان بودی.
نمیدانم چرا بزرگ که شدم عوض شدی
اصلا انگار دیگر حال نداری
خستهای
انگار دلت از چیزی گرفتهاست
خب اگر غمگینی و مشکلی داری بیا به خود من بگو
این همه پیامبر داشتی
چرا با هیچکدام درد دل نکردی؟!
چند سالیست انگار خوابت میآید...
یک چشم داری دنیا را میپایی...
راستی از فرشتههایت چه خبر؟
چرا فقط عزرائیل فعال است؟ باقی چه میکنند؟
میگفتند میکائیل روزیرسان است
حالا ما دستمان به دهنمان میرسد، شکر...
ولی اینهمه آدم بی روزی چه میکنند؟
همین جناب جبرئیل
دقیقا الان دارد چه میکند؟
آنشبهایی که ما برای معشوق میگریستیم
کجا بود که بیاید به خواب معشوق ما و بگوید در چه حالیم؟ کجا بود؟
اینهمه صدایت کردیم. کجا بود؟
همین اسرافیل. فقط بلد است صور بزند؟
خب اگر بیکار نشستهاست بگو بیاید کمک کند...
چند تا معجزه کردی و تمام شد رفت؟ فکر کردی دنیا شده گل و بلبل؟ اگر هنوز هستی
چرا دیگر کارهای بزرگ نمیکنی؟
مثلا تو اگر خدایی و خفنی، چه از خدایی و خفنیات کم میشود که معجزه کنی و بزنی مرزها را ور داری؟ میدانی چقدر آدم دلتنگ هستند؟ اصلا میدانی دلتنگی یعنی چه؟
خوش به حالت. خدایی، قوی هستی و نمیدانی دلتنگی یعنی چه
عاشق نمیشوی
دوری اذیتات نمیکند
مادربزرگ نداری که دلتنگش شوی...
فرودگاه نرفتهای تا گریان از پشت پنجره با هواپیما بای بای کنی...
سر مزار هم که بروی یحتمل گریه نمیکنی... چون قویای...
ولی خب کسانی که قوی هستند در اینجور مواقع دیگران را آرام میکنند...
اینکار را چرا نمیکنی؟
میگویند کسی که اینحرفها را بزند بدبخت میشود
سوسک میشود...
خب اگر راست است، تو چه خدایی هستی که جنبهی انتقاد نداری؟
اگر دروغ است، چرا کسانی که اینحرفها را به دروغ از زبان تو و دوستانت میزنند را سوسک نمیکنی ما را راحت کنی؟
واقعا انقدر جدی و خشکی؟ چرا چهار تا شوخی نمیکنی با مردم بخندیم؟ نهایت شوخیات شدهاست خاورمیانه که خیلی شوخی زشتیست...
چه میشود چند آیهی بامزه نازل کنی و دل مردم را شاد کنی. چیزی کم میشود؟
وضع دنیا را میبینی؟ آنور یک عده سر تو دارند میجنگند
خوشت میآید؟
اگر خوشت نمیآید چرا یکهو نمیآیی خودت آتشبس اعلام کنی؟ میترسی خودت را هم بگیرند و زندان بیندازند و یا بکشند؟
خب از اول چرا گذاشتی کار به اینجا بکشد؟
خدا جان...
من ترجیح میدهم تو باشی
واقعی باشی
واقعا وجود داشته باشی
واقعا همان بخشنده و مهربانی باشی که در بچگی میشناختم
باور کن اینطوری برای من راحتتر است، خیلی راحتتر است...
یک کاریش بکن...
یحتمل ملائک شبکههای بدی را میبینند که اینگونه از وضع دنیا بیخبر اند. چند فرشته بفرست که از نزدیک وضع دنیا را ببینند.
گول این رسانهها را نخور...
#کیومرث_مرزبان
#اصن_هسی!؟😔 💔
۵.۸k
۰۹ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.